
بخشی از متن:
موضوع بحث ما از نظر زمان به قرن بیستم برمیگردد. موضوع ما به نوعی در مرکز ثقل قرن بیستم است.
آقای فریدون رهنما به دهههای میانی قرن بیستم تعلق دارد. سالهای شکلگیری ذهنی و شخصیتی و سالهای تولید و به بار نشستن محصول دسترنج ایشان. قرن بیستم، قرن سینما است. قرن چالش است و برخورد. و آن هم در حوزه سینما. قرن جاافتادن و به کرسی نشستن سینما است. منظور فرهنگ سینما است. فرهنگ در همه زمینهها. فرهنگ سینما یعنی تمامی سینما.
نمیخواهم و نباید که درباره فرهنگ حرف بزنیم. همگان همهچیز را میدانند. زمان را میفهمند و بالطبع قرن بیستم را و مکان را که شمال است و جنوب و شرق و غرب. با احترامی که برای خواننده قائلیم؛ میدانیم که رابطه مثلثی سینما، زمان و مکان را درک میکنیم. وضعیت سینما با قرن بیستم و تقسیمات جغرافیایی و فرهنگ جهانی را. و در ادامه، فرهنگ خودی داریم و فرهنگ بیرونی. فرهنگ بیرونی به شرق و غرب تقسیم میشود و به تازگی شمال و جنوب. که منظور نه شمال ثروتمند یا جنوبی فقیر است. که در حوزه فرهنگ فقر اقتصادی مراد نیست و غنای فرهنگی منظور است. برای سهولت میتوانیم چهار راهی را پیشنهاد کنیم. یک چهارراه به چهار سو.
آدمهایی از این مُلک به غرب میروند و در افق غرب از نظرها ناپدید میشوند و برنمیگردند و مثلاً غربی میشوند یا ممکن است نشوند. اما قصهشان تمام میشود. اینها موضوع ما نیستند.
آدمهایی به شرق میروند و مثلاً به هندِ مادر میروند و در افق شرق از نظرها ناپدید میشوند، که این دسته هم موضوع ما نیستند.
آدمهایی هم که در سرزمین بومی خود میمانند و نه به شرق و غرب و شمال و جنوب میروند. میمانند و در فرهنگ ایران زمین غوطهور میشوند.
میخواهیم راجع به رفت و آمدها و گذر کردنها صحبت کنیم. میخواهیم درباره اعوجاج و قاطی شدن فرهنگها و آدمهای درگیر فرهنگهای داخل و خارج سرزمینمان صحبت کنیم.