مقاله «چند نکته در باب خشونت حملههای جمعی»، به تفاوت بین حساسیت و خشونت میپردازد. فرد مورد نظر در این افشاگری تهمینه میلانی است که بدون سابقه و توانایی در هنرهای تجسمی در یک گالری رسمی آثار نقاشی خود را به نمایش گذاشته که متاسفانه آثار ارائه شده نشان از خام دستی این هنرمند است. برخورد تفننی سلبریتیهای سینما با هنرهای تجسمی و دریافت توجه عمومی از این حیث، پیشتر نیز خشم و انزجار اهالی هنرهای تجسمی را برانگیخته بود. ولی این بار مدارکی بود که دال بر کپی بودن آثار میلانی بود. فریاد خشم و افشاگری در اینترنت و شبکه های اجتماعی بالا گرفت. آیا آنچه رخ داد حاصل حساسیت عمومی به مقوله خلاف بود؟ یا شیوه و شکل واکنش در برخورد با میلانی و نمایشگاه را باید بیش از «حساسیت»، «خشونت» نام داد؟
حساسیت بر اندیشهی انتقادی استوار است. اندیشه انتقادی چیزی است ورای فریادهای افشاگرایانه. نام حقیقی چنین حملهای نه حساسیت، که خشونت است. خشونت ابزار ارادهی معطوف به قدرت است. در واکنش به آن نیز خشونت خلق میشود. قدرت با خشونت نیروی خود را اعمال میکند. در این بین چه کسی را میتوان بیش از دیگری متهم به سوء استفاده از قدرت کرد، شخصی که مورد خشم قرار گرفته یا مخاطبین؟
به جای هدف قرار دادن افراد، باید ساختارها و نظمها را هدف قرار داد. انچه که به راستی جامعهای را قدرتمند میسازد نه صداهای بلندتر و نه خلاقیت بیشتر در تمسخر دیگران است بلکه خلق کیفیت، ساختار و مرجعیتهای هنری آنچنان روشن، متمایز و مستدل است که قدرت خواهد بخشید. و در نهایت آیا به راستی توانایی ساختن جامعهای دادگستر و آزادیخواه را داریم؟ آیا در لحظهای که احساس قدرت میکنیم قادریم در تاختن به دیگری تامل کنیم؟ بیشتر در این رابطه میتوانید به مقاله «خبر بد» مراجعه نمایید.
بخشی از متن:
این روزها همه مشغول افشاگریاند؛ بیش از هرجا در اینترنت، به خشم یا خنده. اما چرا با وجود تمام این افشاگریها چیز زیادی تغییر نمیکند؟ چه چیز علیرغم همهی این افشاگریها ناگفته ماندهاست؟