مارتین پار از مجموعه‌ی «زوج‌های بی‌حوصله» martin parr

چرند گفتن، حرف زدن، چرت‌وپرت / باوند بهپور

بخشی از مقاله:

۱.حرف زدن. متصل حرف زدن. چرند گفتن. بی‌وقفه حرف زدن. بدون نگاه کردن به پشت سر حرف زدن. به این طرف حرف زدن. به آن طرف حرف زدن. نشخوار کردن. و در مقابل: به صورتی متمرکز در زمانی معین به یک سو حرف زدن. حرف را بر کسی باریدن. حرف را در کسی فرو کردن. حرف در گوش‌اش فرو نمی‌رود. حرف را پس راندن. حرف مستقیم را با حرف مستقیم دفع کردن. شمشیربازی با حرف‌های مستقیم. حرف زدن روی خطوط کرسی؟ به خط مستقیم؟ خطر این است که حرف زدن دارد برای ما ناممکن می‌شود. کلام شقه‌شقه می‌شود،‌ نثر از هم می‌پاشد. مهمل به تکاملی عجیب می‌رسد. مهمل دارد فلسفه می‌شود. آن‌قدر داده تولید شده که بتوان علمی به نام تئوری مهمل درست کرد.  تئوری چرت و پرت.

۲.یکی از استادان پرینستون و ییل به نام هری گوردون فرانکفورت کتابی نوشته است با عنوان «درباره‌ی چرت و پرت» یا On Bullshit. کتاب بسیار جذابی است که به تفاوت میان چرت و پرت و مزخرف و یاوه و ضمناً تبیین چرت و پرت می‌پردازد. به این کتاب کاری ندارم و مستقیم می‌نویسم.

۳.حرف زدن در تمامی جهات پخش می‌شود. به صورت کروی در فضا پخش می‌شود. اما نوشته، از سوی دیگر، صرفاً از یک طرف است به طرف دیگر. انگلیسی‌ها می‌گویند: I said it and put in the air. چرت و پرت. پشت تلفن حرف زدن بهترین مثال. حرف در گوشی فرو می‌رود. مثل هنگامی که لوله در آبروِ کف گذاشته شده باشد. برون‌ریز ندارد. بعد از مدتی اصلاً شنیده نمی‌شود. به همین دلیل، وقتی کسی طولانی مدت پشت تلفن چرند می‌گوید آن را روی بلندگو می‌گذارند و به کارهایشان می‌رسند. تا به همه طرف پخش شود و قابل تحمل شود. کلام در خط مستقیم به ذهن فشار می‌آورد.

۴.زمانی سعی کردم درباره‌ی این بنویسم، درباره‌ی این وضعیت بکتی، که بزرگ‌ترین خطر برای ما ایرانیان این است که وضعیتی پدید آید که اساساً نتوان حرف زد. چرت و پرت. بی‌هیچ مانعی باز هم نتوان حرف زد. حرف زدن قرار نیست به قصد حل چیزی باشد: حرف زدن به قصد حرف زدن. خیلی اوقات به قصد نشان دادنِ امکانِ حرف زدن است: سلامت زبان، سلامت دهان، سلامت زبان کوچک، سلامت کام، سلامت گلو، سلامت حنجره، سلامت حلق، سلامت عقل. نوشته‌ای نوشته بودم و در جایی با صدای بلند خوانده بودم، نوشته‌ای دیگر هم در همین باب نوشتم و در جایی دیگر خواندم، در هر دو مورد دست زدند! نوشته‌ بودم که دارد وضعیتی پیش می‌آید که داریم توان حرف زدن به خط مستقیم را از دست می‌دهیم. پاراگراف‌های بلند دارند منهدم می‌شوند. نثر دارد از هم می‌پاشد. فکر شقه‌شقه می‌شود. آن نوشته‌ها خودشان تکه‌پاره بودند. چرت و پرت. اما به خط مستقیم. چرندیاتی مستقیم مانند پاره‌خط‌هایی کوتاه که در گوش فرو می‌رفت. مثل پوستر فیلم دستفروش. و موفق بود. تجربه‌ی من. از آن زمان به بعد، چرت و پرتِ مستقیم می‌نویسم.

۵.شانزده ساله است و به جای حرف زدن خون تف می‌کند. بیست و هفت ساله است و به جای حرف زدن خون تف می‌کند. در نقاشی خون تف می‌کند. در نوشته خون تف می‌کند.  نسلی که شش‌هایشان پر از خون است و به جای حرف زدن، به هنگام حرف زدن غلغل می‌کنند. حرف زدن به خط مستقیم ناممکن می‌شود. زندگی کردن ناممکن می‌شود. پس بدل می‌شود به سطلی از خون.

توان حرف زدن با یکدیگر یا همان گپ زدن. حرف زدن با خود همیشه نشانه‌ی دیوانگی بوده است. چند دهه است که داریم سوق داده می‌شویم به این‌که با خود حرف بزنیم. یا این‌که هر کسی سوق داده می‌شود که با خود حرف بزند چون از کسانی که با خود حرف می‌زنند نمی‌توان گروه ساخت. نمی‌توان به آنها گفت ما. …

سبد خرید ۰ محصول