معرفی مقاله:
در یادداشتی کوتاه پیتر دویگِ نقاش از پیر بنار و نقاشیهای او میگوید و تأثیر که بر دویگ گذاشتهاند.
.
یادداشت پیتر دویگ:
دیروز داشتم پرترههای نقاشی های بنار را در کونست هاوس زوریخ نگاه میکردم. با وجود کم بودن اطلاعات قابل رؤیت، آنها هر چه میخواهید بدانید به شما میگویند: نه فقط از اصلیت، بلکه از حسّ و حالشان. این واقعاً فوقالعاده است. و شاید همان کیفیتی باشد که دلم میخواهد در کار خودم به دست بیاورم ـ یک جور گشودگی که به تماشاگر امکان میدهد که کار را از برای خودش تکمیل کند، البته نه به راحتی و بی دردسر، بلکه به شیوهای که واقعاً درگیرش میکند. ولی اینها همه به توانایی تماشاگر نیز بازمیگردد که تا کجا قادر است خود را در عالم نقاش غوطهور سازد. بنار به شما خیلی چیزها برای دیدن میدهد. همیشه این احساس را دارید که محال است این نقاشیها در یک جلسه کار تمام شده باشند.
از عادات کاریاش چیزی نمیدانم، اما احتمالاً روی چندین نقاشی به طور همزمان کار میکرده، بهشان برمیگشته و اینجا یا آنجا ضربه قلمی میافزوده است. این همان نحوه کنار هم آمدن آنهاست: نرمنرم در سر پروراندن افزودهها در گذر زمان. با این حال بعید میدانم که برای آن طرح جامعی میداشته است. این برمیگردد به ـ نمیخواهم لفظ “تواضع” را به کار ببرم چون به نظرم آنقدرها صدق نمیکند ـ سلوک و منش او.
نداشتن طرحی از پیش معین، در عین حال به او این امکان را میداد که ریزریز و جزءجزء نقاشی کند، بیآنکه ارادهای در پسش باشد. همیشه برایم شیوهای که بنار زمان را ثبت میکند جالب بوده است. مثلاً از خلال طراحی، با آن دقایق ریز و ظریف. طراحیهای او کاملاً به نقاشیهایش مربوط میشوند، تأثر حسیای که او میآفریند، پوشش فضا نیست بلکه دریافت فضاست. و چه حیرتآور است توانایی او در ترجمهی آن به زبان رنگ. او به گونهای موفق میشود فضایی را میان آنچه که میبیند و آنچه که بدان میاندیشد بیافریند، چون خیلی از کارهایش ـ به خصوص آنهایی را که از زنش میکشد ـ به عقب فکر کردناند. انگار یک جورهایی فضای پشت چشمانمان را نقاشی میکند. مثل این است که در تختخواب دراز بکشیم و سخت بکوشیم شکل چیزی را به یاد بیاوریم. و بنار موفق شده که آن حال و وضع خاص را نقاشی کند. این هرگز فضایی عکاسانه نیست. این ساحت خاطره است، اما خاطرهای که بر اساس واقعیت بنا شده است.