بخشی از مقاله:
یادداشتی از حسین ماهر دربارهی نقاشی مودیلیانی.
فرایند شکلگیری یک اثر هنری محصول کشمکشهای هنرمند با دنیای بیرون اوست، در این مقاله به سراغ آمادئو مدیلیانی میرویم؛ هنرمند یهودی ایتالیایی که زیبایی را دوست دارد و می تواند آن را ببیند و در مرکز هنر قرار بگیرد.
مدیلیانی میتوانست هر آنچه در اطرافش مشاهده میکند غنا بخشد و هیجانش را با آرامی جاودانه سازد. چهره های او با چشمانی که گاه چون سوراخی به نظر میرسند به مخاطبینش نگاه میکنند و باعث تامل در آنها میگردد و دنیایش سرشار از بینیازی است، او در چهره هایش آنها را قضاوت میکند، از پرگویی پرهیز میکند و نیاز و موجز برخورد میکند. مدیلیانی سکوت درونش را در تصویرها و مجسمههای مصری آفریقائی مییابد و از برخورد موجز آنها با چهره میآموزد، ایجاز را از آنها به امانت میگیرد و شروع به تراشیدن و حذف اضافهها می کند. چشمها و بینیهای ماسکمانند به مجسمههایش نیز راه مییابد، البته Jean Cocteau نقاش و نویسنده میگوید مدیلیانی هیچوقت بطور آگاهانه گردنها را دراز و چشمها را سوراخ نکشیده است تمام اینها در قلبش اتفاق افتاده و نقاشیهای او یک گفتگوی صامت بین خطوط او و ما است. به گفته پیکاسو وی چشمان بسیار تیزی داشت. او از اعضای (Ecole de Paris) بود، مدرسهای که در اوایل قرن بیستم جمعی از هنرمندان بزرگ و کوچک، آن را اداره میکنند.
مدیلیانی در انزوا زندگی میکرد ولی در مرکز زندگی هنری خودش ایستاد و با عمر کوتاهش به عنوان یکی از فعالترین هنرمندان آن دوره درخشید.