پلورالیسم (یا کثرتباوری – کثرتگرایی – اصالت تکثر) هم پدیدهای به قدمت تاریخ (یا دست کم فلسفه) است و هم پدیدهای نو ظهور. آن شکل از پلورالیسم که علاوه بر بحران جهانی، در کشورهایی نظیر کشور ما، بحرانی مضاعف را موجب شده. البته به شق نوظهور آن، و تلویحاً پست مدرنیسم، مربوط میشود. پلورالیسم چیز واحدی نیست بلکه در ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی روزمره، سیاست، فرهنگ، علم و هنر، رنگ و بویی متفاوت مییابد. و برپایهی مبانی و خصلتهای ذاتی، قومی، تاریخی و جغرافیایی هر ساحتی، تجربه و درکی متفاوت را میطلبد و یا شکل میدهد. باید از رویکرد «باری به هر جهت» و «علیالسویه» که به نظر آموزهی آزادیخواهانه پلورالیسم است به تحلیل و گزینش راهکار درستتر در عرصهی پر امکان پلورالیسم دست زد. زیرا در چنین جایگاهی است که اصالت تکثر تعدد و تفاوت معنی مییابد.
.
آنچه در این جستار میخوانیم:
در این جستار کوشیدهایم با مقالهی “بیاموزیم که با کثرتگرایی زندگی کنیم” به قلم آرتور دانتو و برگردان مجید اخگر، متن “کثرتباوری، جهان وطنی و آوانگارد” نوشته اندرو بنیامین و ترجمهی فرشید آذرنگ و “کثرتگرایی” به قلم سوزان گابلیک، در تحلیل و گزینش راهکار درستتر در عرصهی پلورالیسم قدم برداریم.
در متن نخست آرتور دانتو کثرتگرایی در هنر را حاکی از شکلگیری نوعی تحول بنیانی در خودآگاهی هنری میداند. چیزی که به تدریج نحوهی نگاه هنرمندان نسبت به آیندهی هنر را کم و بیش به شکلی انقلابی دیگرگون میسازد.
در مقالهی “کثرتباوری، جهانوطنی و آوانگارد”، اندرو بنیامین با پرسش از ماهیت زمان حال آغاز میکند. در ادامه او میکوشد موقعیتِ کثرتِ تولیدِ هنریِ معاصر را مشخص کند.
در متنی دیگر سوزان گابلیک تلاش میکند «کثرتگرایی» را در دل مفهوم پست مدرنیسم بررسی کند. سخن خود را اینگونه آغاز میکند: «پست مدرنیسم کلمهی دوپهلویی است. این روزها برای توصیف وضعیت آشفتهی هنر در دههی ۱۹۸۰ استفاده میشود. هنوز کسی کاملاً معنای این اصطلاح را نمیداند. چرا که تاکنون از آن تعریف روشنی ارائه نشده است. در اواخر دههی ۱۹۷۰ این اصطلاح به عنوان مترادفی برای کثرتگرایی به کار رفت. …»