پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است، فریدون رهنما، یوسف اسحاق‌پور، تاریخ در سینما

پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است / یوسف اسحاق‌پور / ترجمه: شاهرخ مسکوب

بخشی از متن:

” پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است” فیلمی است به کارگردانی فریدون رهنما که نخستین بار در سینماتک پاریس به نمایش درآمد. مقاله‌ی حاضر را یوسف اسحاق‌پور درباره‌ی این فیلم نوشته‌است. مقاله برای نخستین بار در سال ۱۳۵۶ در مجله‌ی نگین به چاپ رسید. اسحاق‌پور پژوهش‌گری است که کتاب‌ها و جستارهای متعددی در زمینه‌ی سینما، نقاشی، فلسفه و ادبیات به زبان فرانسه نوشته‌است. ترجمه‌ی این اثر او از دیگر پژوهشگر برجسته‌ی ایرانی شاهرخ مسکوب است.

اسحاق‌پور که رهنما را ایرانی‌ترین سینماگر می‌داند راه رسیدن او به این منزلت را در پیچ و خم احساس و تجربه‌ی سودای مغرب زمین در سنین نوجوانی‌اش جست‌وجو می‌کند. او با برشمردن فیلم‌های رهنما اشتیاق و کنجکاوی‌ برانگیخته‌‌ی او را در باب ایران، و دغدغه‌ی “دیگری” او را هویدا می‌سازد. و در نهایت در فیلم “پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است.”، اسحاق‌پور پای تنشی دیالکتیکی بین ما و گذشته‌ی تاریخی‌مان را پیش می‌کشد. تاریخی که در عین حال که به ما نزدیک می‌شود از ما می‌گریزد و این را در سراسر فیلم پی می‌گیرد. شخصیت اصلی فیلم، که به مجسمه نگاه می‌کند و در تمام طول فیلم می‌نویسد. او می‌کوشد تا نمایشی درباره‌ی پارت‌ها را به صحنه ببرد.

اسحاق‌پور “صحنه” را در فیلم برجسته می‌کند و آن را نمایشگاه تاریخ می‌داند. صحنه‌ای که برعکس کل فیلم که سیاه و سفید است، تارکوفسکی‌وارنه رنگی است تا از زندگی روزمره متمایز شود. اسحاق‌پور تلاش می‌کند تا توضیح دهد که کنش بین این دو -صحنه و زندگی روزمره- چگونه است؟ و چگونه فریدون رهنما و شخصیت اصلی فیلم‌اش در تلاش‌اند تا گذشته را به زندگی بازگردانند؟ آهنگ، مونتاژ و ضرب‌آهنگ‌ها در فیلم رهنما، اسحاق‌پور را بسوی تفسیر هرچه فلسفی‌تر این عمل تاریخی سوق می‌دهد. تا در نهایت رویه‌ی رهنما را تنها رویه‌ای بداند که سینما و زندگی معنای واقعی خود را باز می‌یابند.

یونان در نظر ایرانی پیش از هر چیز مغرب زمین و مهاجم است. این کشور کهنسال در تاریخ دراز خود مهاجمان بسیار دیگری هم دیده که رویاروی آنان، همیشه مجبور بوده خود را باز شناسد و از خاکستر خود باز زاده شود. پس چرا در «پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است» فریدون رهنما از میان همۀ آنان یونان انتخاب شده است؟ چونکه دوباره امروز هم «دیگر»، مغرب زمین است. و نیز همچنین برای آنکه یونان در ایران چیزی را بیدار کرد که تاریخ ویژۀ آن، استبدادی مداوم، خفه کرده بود.

در برابر یونان، کار پارت‌ها فقط راندن سادۀ بیگانه به سبب وابستگی به سنت نبود. آن‌ها به ضرورت آزادی جنگیدند. پارت‌ها در برابر این دو امر، «گذشته» و «دیگر» می‌بایست ممکنات را باز می‌یافتند، گذشته را تأمل می‌کردند. و «ویژگی» را از طریق شناخت بیگانه فرا می‌گرفتند. بدینسان «ویژگی»، دیگر چون تمامیتی نفوذناپذیر، زمیین بکر، خالص که به علت بسته بودن در خود، دارای خلوصی که آمدن غربیان آن را آلوده و خراب کرده باشد، نبوده. هرگز «ویژگی»ای که به روی بیگانه بسته باشد، وجود نداشته است. بلکه همانطور که در پایان فیلم آمده مردم جهان، جریان مداوم آزاد شدن، پرچم آزادی و یا مشعل را به دست یکدیگر می‌سپرند.

سبد خرید ۰ محصول