معرفی مقاله:
بهتعبیر رابرت پیپین، یکی از مفسران برجستهی انگلیسیزبان هگل، رمان جستوجوی زمان ازدسترفتهی مارسل پروست اجرای کامل پدیدارشناسی روح هگل است. همانگونه که نزد هگل هر شیء محصول صیرورت خودش است، راوی (مارسل) در طول رمان پروست به دور مغاکی میگردد تا به خود بازگردد و او در طی این جستوجو است که آنچه جستوجو میشود را میسازد؛ بهبیان کوتاه، در پایان رمان مارسل میشود آنچه هست. ژولیا کریستوا بر این نظر است که این جستوجو و سفر اکتشافی، برخلاف رمانهای پیش از پروست که در مکان صورت میگرفتند (مثلاً همچون دن کیشوت)، در این رمان در زمان روی میدهد؛ بههمین اعتبار، او مهمترین دستاورد پروست را در زیباشناسی مدرن تغییر زمانمندی معرفی میکند. بهزعم کریستوا، سوژهی مدرن، نه در یک چارچوب زمانی استوار، در تکهپارههای زمانهای مختلف زندگی میکند. کریستوا برای آنکه به این سؤال پاسخ دهد که ما سوژههای مدرن به کدام پیمانهی زمانی تعلق داریم، دو مفهوم را پیش میکشد: زمان روان (psychic time) که میدان آشتی دیالکتیکی مضامین ازمدافتاده در فرم زیباشناختی جدیدی است و زمان احساسشده (felt time) که پیوندی میان مقولات متافیزیکی همچون دیمومیت، فضا، ادراک و میل برقرار میکند و با این کار دنیایی روانی را خلق میکند که وعدهگاه عشاق رمان خواندن است. این مقاله ترجمهی فصل اول کتاب Proust and the Sense of Time است.
.
بخشی از مقاله:
مارسل پروست (۱۸۷۱ـ۱۹۲۲) جستوجوی زمان ازدسترفته را در فاصلهی ۱۹۱۳ (سالی که انتشارات گراسه طرف خانهی سوان را منتشر کرد) و ۱۹۲۲ (سالی که از دنیا رفت) نوشت. آخرین مجلد، زمان بازیافته که همچون مجلدهای قبلی بههمت انتشارات گالیمار چاپ شد در ۱۹۲۷، پنج سال پس از مرگ او، منتشر شد. روحیهی پروست را غالباً به روحیهی سمبولیستها، خودآرایان [:دندیها] و انواعواقسام فعالان هنر انحطاططلبی [جنبشی ادبیـ هنری در دو دههی آخر قرن ۱۹] در سالهای پایانی قرن نوزدهم نزدیکتر دانستهاند تا به فعالیتهای تسخرآلود و بازیگوشانهی دادائیستها و سوررئالیستها و فوتوریستها که در کوران جنگ جهان اول گل کردند، حال بگذریم از کیش کابوسوار معناباختگی که در پی جنگ جهانی دوم پاگرفت. بااینحال همین مرد قرننوزدهمی بود که زیباشناسی مدرن را بنیاد نهاد، و صورت کاملاً جدیدی از زمانمندی را تأسیس کرد. این فرم جدید بر آن بود که بلندپروازیهای تمامی رمانهای پیش از خود را جمعبندی کند و از پرده برون آرد، آنهم از راه آفریدن نوع کاملاً تازهای از بیلدونگس رمان (ژانری در ادبیات آلمانی که محورش پرورش شخصیت قهرمان و شکوفایی توانایی فکری او است)؛ در این مورد، فرایند آموختن و بالیدن متضمن سفری است که از گذشته به حال حاضر بازمیگردد و باز به گذشته رجعت میکند. این صورت جدید زمانمندی، علاوهبراین، انگار با پرتو ایکس از حافظه عکس میگیرد و وابستگی دردناک اما شعفناک حافظهی بشری را به حواس پنجگانه آفتابی میکند. این صورت نو به خوانندگان مدرن مجال میدهد تکهها و پارهایی از زمانی بس متفاوت را شناسایی کنند که این روزها ایشان را به هر طرف میکشند، با نیرو و سماجتی عظیمتر از هر زمانی در گذشته.
از این روی دلم میخواهد سؤالی را پیش روی شما و همچنین خودم بگذارم. شما به کدام مقیاس زمانی (time-scale) تعلق دارید؟ از دل کدام زمان لب به سخن میگشایید؟ در دنیای مدرن ممکن است حس کنید دیکتاتوری ناسیونالیست دارد حرفهایی میزند که توقع دارید در دانشگاه تفتیشعقاید قرونوسطا بر زبان آیند (اشارهام به وقایع جنگ خلیج است). سپس ممکن است ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال جوانتر شوید وقتی حرفهای رئیسجمهوری خشکاندیش را میشنوید که انگار مال عصر ملکه ویکتوریاست و خشکهمقدسیاش به عصر شکوهمند فتوحات پروتستانهایی تعلق دارد که دروازهی بهشت را در «برّ جدید» فتح کردند، البته با چاشنی احترام به حقوقبشر بهسیاق انساندوستهای قرن هجدهم؛ اما شما درعینحال نظارهگر آدمهایی هستید، اگر خودتان جزوشان نباشید، که مرتکب شکلهای مدنی خشونت میشوند، مثل آنچه در وقایع اخیر لسآنجلس روی داد، و بهاین ترتیب از واپسروی خود به ایام طفولیت پرده برمیدارند؛ و شاهد سدشکنیهای آیندهگرایانهی فرمهای جدید در موسیقی مانند رپ هستید، بیآنکه یک دم غافل شوید از گفتارهای مثلاً حکیمانهای که روزنامهها و دانشگاهها به خدمت میگیرند که ظهور چنین پدیدهای را تبیین کنند…