
بخشی از متن:
استیون هلر: از نقطه نظر آموزشی مدیریت هنری موضوع جذابی است. حرفهی مهمی که تا به حال ندیدهام که کسی کلاسی برای آموزش آن برگزار کرده باشد. همهی مجلات، روزنامهها، انتشاراتیها، شرکتهای پخش موسیقی و تبلیغاتی مدیران هنری را به کار میگیرند. اما چطور میتوان یک مدیر هنری شد؟ من حدود ۳۵ سال ( از ۱۷ سالگی تا امروز) است که به این حرفه مشغول هستم، تو خودت هم پیش از نویسندگی برای ۱۵ سال مدیر هنری بودی. نه من و نه تو هیچکدام آموزشی برای این کار ندیدیم. من با روش آزمون و خطا ( و روی خطا تأکید دارم) به اینجا رسیدم. به نظرت چطور میتوان مدیریت هنری را تدریس کرد؟
ورونیک وین: تجربهی من هم شبیه به تجربهی تو است. من معماری و طراحی صنعتی خواندم تا اینکه پس از ۱۵ سال کار در زمینههای نمایش، تولید و دیزاین بستهبندی به این نتیجه رسیدم که بیشتر ترجیح میدهم تا کارهای معماران و طراحان دیگر در مجلههای دموس و گرافیس را ببینم تا اینکه خود به طراحی بپردازم. تا آن موقع تعداد زیادی مجلههای دیزاین اروپایی را جمع کرده بودم که آنها را همه جا به دنبالم کشیده بودم. تا اینکه در نهایت یک روز تصمیم گرفتم از آن به بعد کارهای سه بُعدی را فراموش و بر روی دیزاینهای دو بعدی تمرکز کنم و در واقع به دنیای کارهای “تخت” روی آوردم. دیگر میخواستم به اشتیاقی که به صفحات براقی که بوی جوهر و الکل میدادند بپردازم. با جسارت دنبال کار جدیدی به عنوان “طراح مجله” بودم . آن موقع چیزی از مدیریت هنری نمیدانستم.
در نهایت به دو شغل رسیدم، اولی شغل نیمهوقتی بود به عنوان مدیر هنری مجلهی اینتریورز و دومی دستیار دوم مدیر هنری مجلهی وُگ . تلاش کردم تا هر دو کار را حفظ کنم تا بتوانم زندگی خود و دخترم را تأمین کنم و به قیمت اشتباهات فراوان خجالتآوری کارم را یاد گرفتم. هنوز هم نمیدانم که چطور موفق شدم و دوام آوردم. چیزی که خیلی دوست داشتم از آن سر درآورم تایپوگرافیبود. به نظرم تنها وسیلهی سنجش توان یک مدیر هنری ـ و دانستن اینکه از طریق آموزش یا تجربه به این سمت رسیده ـ شیوهی برخورد او با تایپ است. …