
بخشی از متن:
در بررسیهای هنری، معیارهای سنجش و ارزیابی متفاوتند، چون بر دیدگاههای كلیتر و نیز گرایشهای خاص هنری و زیباییشناختی تكیه دارند. مجموعه دیدگاهها و گرایشها، زاویه نگاه و معیارهای پیشینی پژوهنده را میسازند و هر تحلیلی بر پایه همین نگاه به علاوه اطلاعات جدید درباره موضوع بررسی، استدلال میشود. پژوهنده نمیتواند در جریان نقد و بررسی، خود را كاملا از معیارهای پیشینیاش، جدا نگهدارد. به همین دلیل، تقریبآ هیچ پژوهشی درباره هنر و موضوعهای وابسته، نمیتواند بیطرفی كامل را در بررسی حفظ كند؛ خواه ناخواه در روند و پایان كار، نقد و قضاوتی درونی نسبت به موضوع وجود دارد. البته بررسی كننده آزاد است كه نقد و تحلیل خود را بیان كند یا با حفظ بیطرفی ظاهری، فقط با ارجاع به اطلاعات واقعی و قابل اعتماد، خوانندگان را وادارد كه خود به نتیجه برسند. اما در هر دو صورت، مهم این است كه پژوهنده، منطق درست و یكسانی را در نفی و اثباتِ مواردِ مختلف و مقایسههایش، بكار ببندد.
با گفتن این مقدمه، هم میخواهم بیطرفیام را در مقاله «محسن وزیری مقدم و هانیبال الخاص» (در حرفه ـ هنرمند شماره ۲۷) توجیه كنم! و هم به چند اِشكال منطقی در مقاله آقای مسعود سعدالدین اشاره كنم (بهواسطه دینی كه به گردن داریم). این نوشته دو وجه بارز دارد: نخست ستودنی است برای تواضعش در برابر آموزگاری كه زمانی، چیزهایی به او آموخت كه اولین پایههای ذهنیت هنری او را پیریزی كردند؛ اگرچه امروز شاید برای او اهمیتی نداشته باشند. وجه دیگر، البته منفی است؛ زیرا منطق دوگانه و قضاوت متناقضی را در دفاع از الخاص معلم و هنرمند بكار میگیرد.
چون به مقایسه و قضاوت دوگانه اشاره كردم، بنابر این ناچارم در برابر هر نقل قول از مقاله آقای سعدالدین، توضیحی بدهم كه تعبیر مرا از رویه هنری و آموزشی الخاص روشن میكند و این برخلاف فیلم نسبت به بررسی بیطرفانه است. اما گمان نمیكنم كه این توضیحات برای كسی شبهه ایجاد كند. زیرا حالا دیگر همگی توافق داریم كه نقدهایی از جنس تخریب یا تمجید شخصیت، جز اخلالال در فهم و تفاهم، سودی دربر ندارند. بیتردید، هر بررسی كنندهای، پیش از شروع كار از خود میپرسد كه هدف از این بررسی چیست و نوشته من به چه كار میآید؟ من در جواب به خود گفتهم، به جز گفتگو و ارتباط یا ارجگذاری به تلاش طولانی افراد خاص، كاركرد دیگری هم دارد. بازنگریهای دقیق و بیشائبه همچون آینهای هستند در مقابل هنرمندان و معلمهای جوان كه بتوانند به وضوح خود را در ادامه كار و تلاش یا بیراهههای نسلهای پیشین، پیدا كنند. به تفاوت یا شباهت رفتار خود با دیگرانی كه تجربه كردهاند و در جایی شاخص شدهاند، آگاه شوند. بخشی از آگاهی و خودآگاهی انسان از راه فهم دیگران و دیدن حاصل كار آنها به دست میآید. پس بازنگری واقعبینانه به امروزیها كمك میكند تا فردیت خاص و این زمانی خود را بجویند، بیآنكه راههای رفته را بیدلیل انكار یا تقلید كنند.
آقای سعدالدین از ابتدا و پیشاپیش، مخالفان احتمالی را كه معلوم نیست چه كسانی هستند و چه گفتهاند، با این جملهها منكوب میكنند: «به نظر میآید كه همه به این ضعف انسانی مبتلا باشند، قضاوتهای عجولانه درباره آدمهایی كه نمیشناسیم» و «برخی منافع مادی یا معنوی، حفظ موقعیت در جمع دوستان یا در جامعه و گروهی كه به آن وابسته هستیم، هریك از اینها موضعگیری خاصی را به ما حقنه میكنند» (ص: ۹۸).