معرفی مقاله:
شناخت «هنر مفهومی» نیازمند بازشناسی مرزهای آن با سایر حوزههای تفکر است. هنر مفهومی چیست؟ شناخت «هنر مفهومی» با دشواریای که در معادل فارسی آن وجود دارد، همواره محل چالش بوده است. مقاله «هنر و مفهوم» تلاش میکند با اشاراتی تاریخی به شکلگیری این گونهی هنری، ارتباط آن را با فلسفه دریابد.
اولین پرسشی که درباره هنر مفهومی به ذهن مخاطب راه مییابد. دربارهی وصف «مفهومی» در این ترکیب است. منصور هاشمی با نیمنگاه همیشگی خود به فلسفه میکوشد در این مقاله نسبت میان هنر و مفهوم را تحلیل کند. و هنر مفهومی را از منظر نسبت میان این دو بررسی کند. هنر مفهومی با نام جوزف کاسوت و مقالات بنیادین او درباره هنر مفهومی پیوند خورده است. کاسوت در نوشتههای خود با تحلیل مثالهای متعدد از تاریخ هنر، تقابلی میان هنر و فلسفه ایجاد کرده و در پی برتری هنر است.
در واقع کاسوت تلاش میکند در یک گفتمان فلسفی از ویژگیهای هنر مفهومی دفاع کند. مقاله با استناد به پوزیتیویسمی که خود کاسوت در روش خود برگزیده است. به طرح سوالاتی درباره هنر مفهومی میپردازد. آیا پیش از هنر مفهومی هنرمندان، مفهومی مدنظر نداشتهاند؟ پاسخ این سوال را در طول تاریخ هنر میتوان یافت. آنچه که مرزی میان هنر مفهومی و سایر هنرها ایجاد کرده است، چیست؟ آنچه هنرمندان مفهومی در رد فرم انجام میدهند در واقع تغییری در ساحت زیباشناسی آنان است. این مقاله میکوشد تا این تغییر را روشن سازد.