بخشی از متن:
این سکوت و فقدان راه را باز میگذارد، که سوی دیگر ماجرا یعنی هنرمند نیز همه انتقادات را در حسادت خلاصه کند. آرزوی هر هنرمندی است که مخاطبان بیشتری کار او را ببینند و به درک و دریافت آن برسند. «من موفق به این کار شدهام، حال ناکامان این رقابت، آثار من را عاری از ارزش هنر میشمارند.» این همان مخاصمۀ رایج و جهانی است که در ابتدا گفتیم، مخاصمه هنرمندان بینالمللی کامیاب در یک طرف و هموطنان آزرده خاطر ایشان در طرف دیگر. هنر ما از نگاه دیگری نیز صرفاً برگی دیگر بر این دفتر مخاصمات میافزاید. تنها استثنا شاید انتهای مقاله شعله مصطفوی است که در پس انتقادات خود، به ذکر دو نمونه اثر هنری مطلوب خویش دست میزند. و جایی دیگر در مصاحبه با شادی قدیریان است که مهران مهاجر میکوشد ارزشهای “تصویری و عکاسانه” کار قدیریان را نشان دهد. اما واکنش افسریان چنین است: «اما در واقع چیزی در خود عکسهاست که اجازه نمیدهد، مخاطب به ظرافتهایی که تو تحلیل کردی دست پیدا کند.» در اینجا قدیریان، یکی از آن هنرمندان کامیاب است و افسریان سوی دیگر ماجرا، مهاجر هم در نقشی ظاهر میشود که بیگمان میتواند شکاف بدگمانانه دو سوی ماجرا را با انداختن بحث در مجرایی هنری، ترمیم بخشد یا حداقل به سطح مباحثهای انتقادی ارتقا بخشد. ولی این پاسخ که تو به عنوان متخصص هنری ظرافتی را درک میکنی که فلان مخاطب مفروض از درک آن عاجز است، ضمن سلب مسئولیت درها را بر هر گونه تلاشی برای پرکردن این شکاف میبندد. میدانیم که این دیگر گویا رسم رایج بسیاری از آثار هنری معاصر شده است که در بادی امر بسیاری از مخاطبان را میرنجاند، اخلاقگرایان را به اعتراض وامیدارد. در این میان آیا وظیفه متخصص هنری این است که او نیز بی هیچ مطالعهای، و فقط با تشخیص چنین سویه برانگیزانندهای در اثر بر این امر صحه بگذارد و حکم تکفیر صادر کند؟ یا این که از او توقع میرود که مجهز به دانش هنری خود بکوشد، در پس چنین رویهای عیار هنری کار را بسنجد و با استدلال بر حضور یا فقدان آن پای بفشارد؟ مسلماً از نشریه تخصصی هنر انتظار میرود که به زبان متخصص هنر سخن بگوید و اگر مخاطب خود را نیز متخصص فرض نمیکند، بکوشد آموزش دهد که به درک چنین ظرافتهایی نائل شود. …