متن پیش رو «لعنت به بخت بد»، به مشکلات هنرمندان در عرضه کارهایشان در بازار هنری میپردازید. هنرمندان جوانی که قصد دارند برای خود جایی در بازار هنر دست و پا کنند و از طریق نمایش و فروش آثارشان به شکل حرفهای در زیست جهان هنر سکنی گزینند. پس از چندی در مییابند که راهی بس دشوار و سرشار از رنج و تعب در پیش دارند. مشکل هنرمند در کسب درآمد و امرار معاش به جای خود، حس طفیلی و بیقدر بودن کمرش را خم میکند، چرا که آرزوی مال و منال در کار هنر فرع است بر آرزوی دیده شدن، قدر دیدن و بر صدر نشستن.
گالریهای خصوصی در سرتاسر جهان بنگاههایی اقتصادیاند که شاخص موفقیتشان چیزی جز کسب درآمد بیشتر و اجتناب از ضرر و زیان نیست. کافی است یک گالریدار اراده کند تا خاک به کیمیا تبدیل شود. در جامعهای که به لحاظ فرهنگی تکامل نیافته باشد. در آن نهادهای ساختار یافته و دیرپا هنوز شکل نگرفته باشد، اعطای شان هنرمند به تجار واگذار میشود. اصولا خریداران کالاهای هنری در ایران چه کسانی هستند؟
چند درصد از فرهیختگان و هنرشناسان جامعه به واسطهی فعالیت فرهنگی توان خرید آثار هنری را مییابند؟ جامعه نیازمند نهادهایی است که با حمایت از هنرمندان جوان راه ورود ایشان به بازار را فراهم آورد. تنها بدین ترتیب میتوان به جنگ بازار رفت. نیازی نیست که دولت تصدی چنین نهادهایی را برعهده داشته باشد. حتی در شرایط فعلی و بدون ساز و کارهای مناسب نیز صنف هنرمندان، دانشگاهها و موزهها میتوانند با فراهم آوردن زمینه برای رشد و پرورش استعدادهای جدید همچون نوعی بنگاه کشف استعداد عمل کنند. در این زمینه میتوان به متن «چند نکته در باب «خشونت» حملههای جمعی» هم مراجعه نمود.
بخشی از متن:
هنرمندان جوانی که قصد دارند برای خود جایی در بازار هنر دستوپا کنند و از طریق نمایش و فروش آثارشان بهشکلی حرفهای در زیستجهان هنر سکنی گزینند، پس از چندی درمییابند که راهی بس دشوار و سرشار از رنج و تعب در پیش دارند. رؤیای شیرین جهان سراسر زیباییِ هنر دیری نمیپاید و کابوس واقعیت خشنِ بازار جایگزینش میشود. مشکل هنرمند در کسب درآمد و امرار معاش به جای خود، حس طفیلی و بیقدر بودن کمرش را خم میکند. چراکه آرزوی مال و منال در کار هنر فرع است بر آرزوی دیده شدن، قدر دیدن و بر صدر نشستن. اما هرجا گل است خار است و با خمر خمار است و بر سر گنج مار…