بخشی از مقاله:
این روزها آماج اصلیِ حملهی نقدِ عکاسی متوجه هنر به شمار آوردنِ عکاسی است. از سوی دیگر، اصطلاح کارِ دوربین (Camerawork) ، مسألهی عکاسی به عنوان دست کار ایدئولوژی را مطرح ساخته است. بسیاری از افراد این دو رهیافت را با یکدیگر ناسازگار میدانند. چنین تصور میشود که هنر هیچ ارتباطی با سیاست ندارد. و مشروعیت هنر «سیاسی» به عنوان هنر نیز اساساً محل تردید است. اما ممکن است این دو رهیافت چندان که این گونه افراد مایلند تصور کنند، با یکدیگر ناهمساز نباشند.
معمولاً کار کردن با یک موضعگیری ایدئولوژیک آشکار برچسب «عوام فریبی» میخورد. این سخن بدین معناست که، اولاً، عکاس آنچه را که در تصویرش ظاهر میشود دستکاری میکند. ثانیاً، در نتیجهی این کار باورهای مخاطبان در مورد دنیا [و آنچه در آن میگذرد] دستکاری میشود. البته چندان روشن نمیشود که این رسانه چگونه دیدگاهها را تحت تأثیر قرار میدهد. ولی به هر حال میتوانیم نسبتاً مطمئن باشیم که مردم به سادگی توسط عکاسها هدایت نمیشوند. اما مسأله را به هر شکل که مطرح کنیم، میتوان به هر دویِ این اتهامات پاسخ یکسانی ارائه کرد: دست کاری جزو ماهیت عکاسی است؛ عکاسی بدون آن وجود نخواهد داشت.
در عکاسی برخی از مواد و مصالح عینی به شکلی مورد استفادهی تکنیکی واقع میشوند که به ایجاد معنا منجر میگردد. عکاسها کسانی هستند که وسائل تولیدی عینی عکاسی را دست کار خود قرار میدهند: دوربین، فیلم، نورپردازی، اشیاء، و افراد. استفاده از قابلیتهای تولیدی عکاسی برای بازتولید جهان، صرفاً به عنوان موضوعی برای تعمق زیباییشناختی کمتر از دیگر اشکال عکاسی «دستکاری» محسوب نمیشود: روی گردانی خود یک کنش است، روی گرداندن از موقعیتهایی با ضبط و ربطِ اجتماعیِ آشکار کنشی سیاسی است. انجام چنین کنشهایی در جریان تک تک لحظات کار به نوعی استراتژی سیاسی بدل میشود. …