معرفی مقاله:
قرنهاست که از همزیستی دو رشتهی طراحیگرافیک و معماری در محیط مصنوع میگذرد. این دو رشته زبانهای خاص خود را دارند، اما تاریخ نشان میدهد که هریک به نوبهی خود کوشیده است با آن دیگری وارد نوعی گفتگو شود. معماری از فرم و فضا و هدف سخن میگوید، و به این ترتیب بر اهمیت انسجام و پیوستگی انسانی صحه میگذارد و تجربههایی عرضه میداردکه هم دارای کارکرد اند و هم دارای منشأ الهام. طراحی گرافیک ـ تایپوگرافی و تصویر و نماد ـ به انتقال ظرافتهای زمانی و مکانی و بازگویی داستانهای فرهنگی و دیداری میپردازد، و با این کار هدف یک بنا و پیام معماری آن را وضوح و انعکاس میبخشد.
از هزاران سال پیش، بشر داستانها و تاریخهای جمعی خود را به صورت علامتهایی بر دیوار غارها و پیکر بناها حک و ثبت کرده است. نقوش حیوانات در غار لاسکو، متون میخی در بینالنهرین، خطاطی چینی و هیروگلیفهای مصری همگی گویای این مطلباند که بشر چه سابقهی دیرینهای در بیان خود از طریق کشیدن نقوش و نوشتن متون بر پیکر مکانهای مهم زندگیاش دارد. این فرمهای اولیهی ارتباط دیداری یا طراحی گرافیک به مفاهیم زیبایی، انسجام و از همه مهمتر ثبات و دوام اشاره دارند.
نیاز ما انسانها به تخصیص و تقدیس مکانهای مختلفْ آشکارا سرآغاز و منشأ ادغام طراحی گرافیک در محیط مصنوع محسوب میشود. نقوش کلاسیک، دیوارنگارههای فیگوراتیو و سطوح تزئینی دیرزمانی است که جزوی از معماری به حساب آمده و بر درک ما از فرم تایپوگرافیک، سبک گرافیکی و بازنمود دیداری آنها در محیط مصنوع تأثیر نهادهاند. بناها و فضاهای عمومی از طریق همزیستی با بیلبوردها و نشانهها، با نماهای الگومند و بافتدارمند و با نشانههای راهنما و اطلاعرسانْ نوعی تجربهی کلی را برای عموم مردم رقم میزنند. جذب طراحی گرافیک در محیط مصنوع نهفقط به لحاظ شکلدهی به شهرها بلکه همچنین از حیث شکلدهی به زندگی ساکنان آنها نیز واجد موضوعیت است.
در برخورد تاریخ هنر و معماری، خیلی پیش از آنکه رشتهای با نام فعلی طراحی گرافیکِ محیطی تعریف شود، نمونههای تأثیرگذار و دورانسازی از طراحی گرافیک در محیط مصنوع در قرن بیستم به چشم میخوردکه از شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زمانه نشئت گرفتهاند. طراحی گرافیکِ محیطی بخش بسیار مهمی از میراث دیداری ماست، میراثی که با فواید عملی آن آشنا هستیم و از جلوههای تزئینیاش لذت میبریم. منظرههای خیابانی، ساختمانهای اداری، موزهها، مراکز گردهمایی، فرودگاهها، پارکهای عمومی، مراکز خرید و مراکز تفریحی همه و همه در نتیجهی استفاده از طراحی گرافیکِ محیطی تغییرشکل یافتهاند. این رشتهی طراحی نهفقط بهواسطهی ترقیهای تکنیکی بلکه همچنین بهواسطهی رابطهی تاریخی ناگزیرش با هنر، معماری و جنبشهای فرهنگی تکامل یافته است.
برای مثال: نشانههای شِیکرهای آمریکایی در پرستشگاهاشان و علائم مشخصکنندهی این گروه؛ دیوارنگارههای کنسترکتیویستهای روس در خیابانهای مسکو در دوران انقلاب بلشویکی؛ راههای سفید بزرگ میدان تایمز، سیرک پیکادیلی، و لاسوگاس استریپ؛ کارهای گرافیکی صورتگرفته برای جشن المپیک تابستانی ۱۹۸۴ لسآنجلس؛ دیوارهای تایپوگرافیکِ تأثیرگذارِ یادبودِ سربازان ویتنام در واشنگتن؛ و هویت سازمانی و برندسازی بازار آمریکا پس از جنگ جهانی دوم. این نمونهها همه در حکم واکنشهایی مستقیم به ساختهای اجتماعی، خیزشهای سیاسی و نیازهای اقتصادی زمانهشان بودهاند. از این گذشته، جنبشهای هنری غالبْ مستقیماً منشأ تأثیر و الهام طراحیهای دورانساز دیگرشدهاند، طراحیهایی نظیرسردرهای آرنُوویی ایستگاههای متروی پاریس توسط اِکتور گیمار، نماهای ساختمانی دکوراتیو شهر وین توسط اتو واگنر، تایپوگرافی متروی لندن توسط ادوارد جانستون، تلفیق فرم گرافیکی و فرم معماری برای شرکت آاِگ توسط پیتر بِرِِنس، سوپرگرافیک سی رَنچ توسط باربارا اشتاوْفاخر سالامون و تبدیل چیزهای عادی به چیزهای خارقالعاده از طریق بهکارگیری تصاویر دکوراتیو در ساختمانهای معمولی توسط رابرت ونتوری. نوآوران و آیندهبینانی چون فرانک لوید رایت، ژرژ کلود، والتر دورْوین تیگ، چارلز ایمْز، مارگارت کالوِرت، دونالد لی، آلوین لوستیک، والت دیزنی، پل راند، الکساندر جیرارد، دَن رایسینگر، دبورا ساسمن و توماس گایسمار همه و همه محیط مصنوع ما را در طی قرن بیستم با تمهیدات گرافیکی نوآورانه و انقلابیشان دگرگون ساختهاند.