مقاله «نوشتن با تاریکی» به مبحث نور در عکاسی پرداخته و در کنارش به آثار برخی از هنرمندان ایرانی هم توجه نشان داده است. نور همچنان میتابد اما، با تمام تأثیر و تسلطش، در دنیای واژگان و زبان تعریف دقیقی ندارد. ملموس نیست و جسمیت ندارد. و شاید همین هم هست که پای نور را به عالم ادیان و افسانهها گشوده است. وقتی فاقد جسمیت باشد، تقدس مییابد و نور نزدیکترین شیء مادی به عالم ماورا و ملکوت میشود. در کتب مقدس نور اولین آفرینش و پیشکشی خدا خوانده شده که پیش از هرچیز دیگری پدید آمده است. نور توأمان فیزیک و متافیزیک را و عالم ماده و ماورا را و عینیت و خیال را در نور دیده و عکاسی عرصهی تلاقی هر دو جهان نور است. هم فیزیک و شیمی عکاسی در تسلط نور است و هم خود عیان تصویر. اما عکاسی هم وامدار نور و تاریکی توأمان است.
اگر فتوگرافی نامش را از نور گرفته و اگر عکاسی نوشتن با نور است، این اتاق تاریک بود که برای درک بهتر و بینقصتر طبیعت نور را از روزنی کوچک فرا خواند و پیشی گرفتن آفتاب بر دست هنرمند را خبر داد. حتی زمانی که هنوز راهی برای ثبت آن تصاویر شسته و رفته در کار نبود، اتاق تاریک نور را از سمت دانش به سوی هنر تاباند. اما عکسها فقط ثبت نکردهاند. انگار حدس باقی روایت را به ذهن بیننده وانهادهاند. اینها بیش از آنکه تاریکیشان حامل هشدار باشد یا حامل ستودن تاریکی، انجمادی عاری از مزاحماند. خردهروایتهایی از روایتی بزرگتر که هیچگاه راوی نداشتهاند. تاریکی و حرکت ارتباط خوبی ندارند. تاریکیْ سکون مضاعفی را میطلبد و حبس مضاعف و این عکسها محبسی دلپذیری برای جعل روایتی خیالیناند.
بخشی از متن:
نور میتابد. بیتفاوت و بیاعتنا. همسنگ و همسان. هویدا و پیدا. نه میشود وادار به تابیدنش کرد و نه محروم از تابش. دقیق است و منظم و با حضوری مقتدرانه تفاوت آشکار میان روشنایی و تاریکی را پدیدار میکند. آنقدر مقتدر و بیتغییر میآید و میرود که ماهیتش از فرط تکرار و نظم بدیهی شده، همانند توصیفش در این چند خط.