معرفی مقاله:
نگاهی به نمایشگاه زرد خفتهی ساسان ابری در گالری آران، دی ماه ۱۳۹۲
خانههایی قدیمی، رها شده در میان شهر: چیزی باقیندارند تا ویرانی کامل. شاید حضورشان مانند شبحهایی باشد که پرسه میزنند تا شهادت دهند شهری خوابیده، زیر این شهر. شهری در روزگاری. خوب یا بد، لااقل میتوان مطمئن بود که هویتی در حال شکلگرفتن بود در این قریهی سابق. اما به یکباره، روز از نو …
ساسان ابری در نمایشگاه زرد خفته که زمستان ۹۲ در گالری آران برگزار گردید، این اشباح را گرد هم فراخواندهاست. بناهایی و شاید بهتر باشد بگویم ویرانههایی ثبتشده با دوربین پینهول با سه ورودی نور که به هنرمند اجازهی ثبت موضوع را از زوایای متفاوت دادهاست. عکسها تکهتکه کنار هم نشانده شدهاند. رد پاره شدن در حاشیهی تکهها پیداست. هنرمند با دست بردن در فرآیند چاپ، و خلق آثاری یگانه و تکثیرناپذیر، تنه به تنهی یکهگی بناهای یاد شده زدهاست. خصوصاً که قابها در ابعادی بزرگ ارائه شدهاند.
… ماندهام که عکسها ناقصالخلقهترند یا بناهای درونشان؟ سرانجام نیز هر قاب ابری تصویر ویرانی میسازد از ویرانههای داستان ما. و با این عمل ویرانی را به حدکمال میرساند. هنرمند گویی از راه و روش شارل بودلر این پیشگام معلمان دوران مدرن درس گرفتهاست.
اگر ساسان ابری به نابودی تاریخ و پیشینه و بیهویتی و نیستی پیآمد آن اینگونه معترض است، خود با توجه و تدقیق در تجربههای پیشین خود، و زبان مشترک چندی از عکاسان همنسل و نسل گذشتهاش به آفرینش هنری میپردازد. هرچند نهادن نام سنت براین تجربههای مشترک شاید بیش از حد بزرگ باشد،…
گاهی حساسیت نشاندادن به پیشینهی رو به فراموشی در کار هنرمندان مورد توجه این نوشتار، جای خود را به پرداختن به نوعی بیحافظگی و عدم توانایی در ثبت اکنون برای سپردن آن به تاریخ، میدهد. مجموعهی ولگردیهای یک پرسهزن اثر آرش فایض حاصل پلکیدن عکاساست در شهر و ثبت تصاویری با فیلمهای پولاروید تاریخ مصرف گذشته.
استفاده از تحلیلرفتگی تصاویر به مثابه استعارهای از نسیان، در تهران،کمی مایل به راست کاری از محمد غزالی به سیاقی متفاوت به خدمت گرفتهشدهاست. تصاویری از مناظرشهری تهران در سالهای اخیر که بخشهایی از عکسها پاک شدهاند. انگار کمی مانده تا از بین رفتن کاملِ هر آنچه از همین سالها مانده و رنجهایی که در هشت سالِ راستها بر ما گذشتهاست: صفحهی ثبت تصویر همچون حافظهمان یارای پاسداری از زمان را ندارد.
میتوان گفت مسالهی تمامی عکسهای یادشده، در کنار زرد خفته ی ابری دغدغهی هویت است. هویت شهر و در سطحی کلیتر هویت جامعه. نابود کردن تاریخ با از ابتدا ننگاشتن آن، دستیار یکدیگرند برای به جای گذاردن جامعهای بیشکل، بیهویت، و موقتی: «جامعهایکوتاه مدت». شاید «خانهی کلنگی» گویاترین استعارهای باشد که برای توصیف این وضعیت موقتی توسط همایون کاتوزیان ساخته و پرداخته شدهاست:
«بیشتر این خانهها [ی کلنگی] بناهاییست که بیش از سی سال ندارد و اغلب از شالوده و اسکلتی مناسب نیز برخوردارست…اما آنچه سبب محکومیت آنها میشود…، این داوریست که معماری این ساختمانها بنا بر آخرین مد روز کهنه شدهاست. بنابراین به جای نوسازی آن خانه و افزودن بر سرمایهی مادی موجود، کل آن ساختمان ویران میشود و بنایی جدید بر زمین آن بالا میرود. از این روست که صاحب این قلم گاه برای توصیف جامعهی کوتاه مدت ایران آن را «جامعهی کلنگی» نامیدهاست.»
… هنرمند در این مجموعه برخلاف تمامی مجموعههای یادشده، گذشتهی ویرانشدهی شهر را به جای مناظر کنونی آن به عنوان موضوع عکاسی برگزیدهاست و از این طریق ظرفیتهای مفهومی متفاوتی را پدید آوردهاست. وی از ظرفیت «ویرانی» برای بهوجود آوردن فضایی مثالین بهره بردهاست. انباشتن ازبینرفتگی بازنمایی و موضوع بازنمایی بر روی هم، آثار وی را به تصاویری بیزمان و بیمکان نزدیک کردهاست.
«ویرانی» مفهومی کلیدی در کار عکاسان یاد شده در این نوشتار است.آنها برای ثبت در و دیوار به هم ریختهی تهران، ابزار و فرآیندهایی معیوب برگزیدهاند. این بازنماییهای ویران، توجه انتقادی آنان را به شهر شکل دادهاست.