معرفی مقاله:
نمایشگاه «جهان پهلوان»، بیش از هرچیز یک پدیدار نمونهوار است. پدیداری که تمامی ابعاد تاریک هنر اصطلاحا معاصر ایران را در خود چکیده دارد. نمایشی است که دست هیچ یک از انواع نهادها و بازیگران عرصة هنر از آن بیرون نمیماند. از هنرمندان جوان، گالری، رسانه، و نقش عجیبالخلقهای در ایران به نام کیوریتر گرفته است تا مطرحترین و جدیترین هنرمندان امروز. در نوشتة پیشرو به سه وجه از این کتاب ـ نمایشگاه نگاه خواهد شد. ابتدا به نقش نمایشگاهگردان می پردازیم. سپس به انواع دستورالعملهای تولید هنر مبتذل و دست آخر به بیمسئولیتی و بیاخلاقیای که کم یا بیش تمام طیف هنرمندان ایرانی را در برگرفته است.
معضلی فرهنگی که بیشک «بزرگترها» نقش اساسیتری در آن به دوش کشیدهاند. آثار نمایشگاه جز اشتراکی سطحی ابداً هیچ ربطی به هم ندارند. به جای پیگیری یک «درونمایه» یا «مضمون» به سادگی به سراغ یک «موضوع» رفتهاند. فقط کافی بود چهره تختی را جایی از اثرشان میگنجاندید تا میتوانستید در این نمایشگاه شرکت کنید.
در واقع هنر، پس از شروع مدرنیسم تا به امروز، ارمغانی که برای این هنرمندان داشته، این بوده است که در بسیاری از موارد تولیدکردن سهل است و ایده داشتن دشوار. آیا این نمایشگاه توانسته مفهوم کلیدی را به نمایش بگذارد؟ به طور کلی اغلب آثار نمایشگاه را میتوان با یک فرمول ساده شرح داد.
در قدم اول مفاهیمی از پیشدانسته، آن چه همه میدانند و آن چه در یک جمله قابل بازگویی است را در نظر میآورند. در نهایت باید گفت که ملغمة هنر، کاریکاتور، گرافیتی، عکس، لباس تختی و غیره حاکی از این است که جمیع دستاندرکاران نمایشگاه پس از هر اعتراضی (اگر بپذیرند) خواهند گفت که قصدشان تنها احتمالا زندهکردن یادی از یک انسان وارسته بوده است و نه تولید هنر. اما سؤال این است: چرا در گالری؟