اين متن خلاصهي بازبيني شدهي نوشتهي ثمیلا امیرابراهیمی است. پس از مرگ نفيسه رياحي در سال ۱۳۷۹، در مجلهي زنان شماره ۶۹ منتشر شد. گسترهی اطلاعات نفیسه ریاحی فقط به عرصهی کارهای متنوع هنریاش، یعنی نقاشی، گرافیک، انیمیشن، و مجسمهسازی محدود نمیشد بلکه به تاریخ و جغرافیا، آثار باستانی و هنری کشورها و مناطق گوناگون جهان نیز علاقهمند بود و هیچ فرصتی را برای دیدن و بهره بردن از تنوع بیکران زندگی از دست نمیداد. عاشق ادبیات و سینما بود. اما، برخلاف بسیاری از مدرنیستهای کنونی، بینش مدرن و امروزیاش بر اساس آشنایی جدی و عمیق با هنر و ادبیات کلاسیک ایران و اروپا شکل گرفته بود. از خواندن کتابها و دیدن فیلمهای کلاسیک همانقدر لذت میبرد که از مدرنترین آثار هنری و ادبی. نقاشیهای نفیسه هرچند فیگوراتیو و براساس واقعیت عینی شکل میگرفت، بهتدریج و با نظمی منطقی به سوی انتزاع پیش میرفت.
در یکی دو سال اخیر تعدادی از آثارش را در مرز پیکرنمایی و انتزاع اجرا کرد و در چند کار نهاییاش به اوج قدرت، سادگی، درخشندگی و انتزاع رسید. یک شاخهی مهم از نقاشیهای نفیسه ریاحی به کار از روی عکسهای قدیمی خانوادهی خودش و آلبومهای خانوادگی دوستانش اختصاص دارد. دو نقاشی بزرگ و پرکار او در همین نوع که هر کدام دهها شخصیت از نسلهای گذشته را نشان میدهند از بهترین آثار این دورهاند. نفیسه ریاحی تا آخرین لحظهی زندگی با قدرت و سماجتی شگفتانگیز نگاهش را به زندگی دوخت. حضور سایهی مرگ و نزدیک شدن آن را ندیده گرفت. در آخرین دقایق نیز چنان در سکوت و بیاعتنایی خود را تسلیم آن قطعیِ بیچونوچرا کرد. چنانچه گویی به مرحلهی تازهای از زندگی قدم میگذارد. در باب این موضوع میتوانید نگاهی به متن «گردش نقاش در آلبوم های خانوادگی» داشته باشید.