ملیکا فروزانپور در این مقاله به نسبت عکس خانوادگی با معانی و خاطرات جمعی پرداخته است. عکسهای خانوادگی در دو لایه با زندگی جمعی پیوند میخورند. لایهی بیرونی همان چارچوبی است از عرفها و باورهای جمعی که آیین عکاسی خانوادگی در آن اتفاق میافتد. همان عرفهایی که از جامعهای به جامعهای دیگر، از فرهنگی به فرهنگی دیگر و از دورهای به دورهی دیگر تغییر و هر ملتی، ریشه و هویت خود را در آنها شناسایی و مکانیابی میکند. فروزانپور در این مقاله علاوه بر بسط موضوعات اشارهشده، پرسشهای دیگری را پیش میکشید. عکس خانوادگی به عنوان مرتبطترین فرم عکاسانه به زندگی فردی و جمعی خانواده چه نقشی را در خاطرهسازی ایفا میکند؟ چه عاملی یک عکس بخصوص را از خاطره سرشار میکند در حالیکه بعضی دیگر را از یاد و جان تهی میکند؟ اساساً ماهیت خاطرهی فردی و جمعی چیست و مرز بین خاطرهی فردی و جمعی در این عکسها کجاست؟
بخشی از مقاله:
رویدادهایی مثل انقلاب، جنگ، جنبش، قحطی و غیره، از آنجایی که بر تمامی جنبههای زندگی فردی و جمعی مردم تأثیر میگذارند، خاطراتی هستند که تا چند نسل در حافظهی یک گروه باقی میمانند و با خاطرات فردی در هم میآمیزند. برای اینکه خاطرهای برای مدت زمان طولانی در ذهن کسی نقش ببندد باید آن خاطره به لحاظ فردی یا جمعی از اهمیت ویژهای برخوردار باشد.
عمل یادآوری نوعی عمل بازسازی است. بازسازی گذشته، گذشتهای که توسط اطلاعات قرض گرفته شده از زمان حال بازسازی میشود. هر فردی به عنوان عضوی از یک گروه یا اجتماع در دو نوع خاطرهسازی مشارکت دارد. خاطره یا حافظهی درونی و بیرونی، فردی و جمعی، زندگینامهای و یا تاریخی الفاظی هستند که برای دو قطب خاطره یا حافظه به کار میروند، گرچه این واژهها دارای اشتراکاتی با هم هستند اما کاملاً هم معنا نیستند. تمرکز ما در اینجا بر خاطرهی فردی و جمعی میباشد. خاطرات فردی، آن بخش از عمل یادسپاری و یادآوری را شامل میشوند که در چارچوب شخصیت و زندگی شخصی خود فرد قرار میگیرند. خاطراتی که گرچه در ارتباط و اشتراک با دیگران شکل میگیرند اما به علایق و دیدگاههای آن شخص بخصوص مرتبط شده و او را از دیگران متمایز میکند.
عکس خانوادگی نقش مهمی در پیوند دادن خاطرات شخصی، خاطرات جمعی و تاریخ بازی میکند. خاطرهگویی پیرامون عکسهای خانوادگی عملی است ذاتی عکاسی خانوادگی. اما این خاطرات چگونه معانی اجتماعی مییابند؟ هر فردی به عنوان عضوی از یک گروه یا اجتماع عمل میکند و این عمل یادآوری در فضای عکسهای خانوادگی به برانگیختن آن خاطراتی منجر میشود که به گروه تعلق دارند و در نتیجه غیرشخصی هستند. افراد برای پر کردن خلاها و شکافهای خاطرات فردی خود و برای تقویت عمل یادآوری بر حافظهی جمعی تکیه میکنند.
وقتی تمام افراد مرتبط با آن عکس میمیرند و یا خاطرات آنها میمیرد (به این معنا که حتی با حضور این افراد دیگر خاطرهای از آن عکس به روشنی زنده نمیشود) خود عکس به شیئی بیجان بدل میشود که هیچ یادی را زنده نمیکند. عکسها دیگر یادآوریکنندهی رخدادها نیستند بلکه تجسمبخش آنها هستند. چرا که برای فردی که اتفاقی را شخصاً تجربه نکردهاست گریزی جز اعتماد کردن به حافظهی دیگران نیست.