معرفی مقاله:
متن حاضر نگاهی است به آثار یکی از این هنرمندان مهاجر، بیژن صفاری. هنرمندی که در تمام سالهای پس از انقلاب در خارج از کشور سکونت داشته است. یافتن موقعیت او در وهلهی اول بسیار دشوار مینماید. چراکه بهخصوص برای متولدین پس از انقلاب بیژن صفاری چهرهای ناشناخته است. آثارش تنها به واسطهی چند نمایشگاه گروهی، جسته و گریخته دیده شده. این در حالی است که وقتی نام و سوابق او را جستوجو میکنیم با یکی از چهرههای جنجالبرانگیز و اثرگذار در حیات فرهنگی پیش از انقلاب روبهرو میشویم. بررسی آثار هنرمندان سبب توصیف و تفسیر و ارزیابی آنها میشود. و دستاوردهای آنها را در دل جریانی خاص دستهبندی میکند. با این کار موقعیت هنرمند و آثارش در صحنهی هنر تعیین میشود که با سایر نقادیها و ارزیابیها همواره در معرض جرحوتعدیل است.
این تعیین موقعیت گاه با سهولت انجام میشود. چراکه مواد و مصالح سنجشگری در دسترس ماست. هنرمند پیشاپیش خود را در درون جریانی ـ مثلاً نقاشی آبستره، هنر مفهومی، رئالیسم و غیره ـ تعریف کرده است، ذهنیت او را میشناسیم، با رویکردهایش آشناییم و روند کاری او را دنبال کردهایم. اما مسئله همیشه به این سادگیها نیست. بهخصوص در مواردی که هنرمند ایرانی سالها خارج از کشور زندگی و کار کرده است و هنرش لزوماً پیوندی مستقیم با مسائل، جریانها و مباحث هنری داخل ایران ندارد. در این موارد دقیقاً معلوم نیست که موقعیت هنرمند را باید نسبت به کجا سنجید، «آنجا» یا «اینجا»؟ آیا آثارصفاری میتوانند از وجههی نمادین و سابقهی فرهنگی هنرمند فراتر بروند و در صحنهی هنر امروز ایران، به مثابهی آثاری فینفسه ارزشمند، ارزیابی شوند؟ در باب این موضوع میتوانید نگاهی به مقاله «ایران مجبور بود وارد تاریخ جدید شود»، داشته باشید.