بخشی از مقاله:
بوکلو: نقاشی شما از عکسها در اوائل دهه ۱۹۶۰ کیفیتی ضدهنری داشت؛ این نقاشیها، به نفی [ویژگی های] اصیل، خلاق، و دستساخت میپرداخت. بنابراین شما تا حدی دنبالهرو دوشان و وارهول هستید. بعلاوه، نقاشی شما، که موتیفهای درون آن به صورت تصادفی انتخاب شدهاند، اهمیت محتوا را نادیده میگیرد.
ریشتر: این موتیفها اصلا تصادفی نیستند؛ من مجبورم برای این کار تلاش فوقالعادهای را به خرج دهم، درست همانطور که باید قادر باشم عکسهایی را که میتوانم از آنها استفاده کنم پیدا کنم… شاید بهتر این میبود که به نظر برسد همهچیز ظاهرا تصادفی و اتفاقی است.
بوکلو: در شمایلنگاری شما معیار انتخاب عکس ها چه بود؟
ریشتر: این عکسها صراحتا با محتوا در ارتباط بودند. شاید اوائل این امر را تکذیب میکردم، یعنی وقتی که میگفتم قضیه اصلا به محتوا مربوط نمیشود، و اینکه از نظر من مسئله فقط نقاشی از یک عکس و اثبات بیتفاوتی در انتخاب محتواست.
بوکلو: و حالا بعضی از منتقدین سعی میکنند این اهمیت محتوای شمایلی را به شما نسبت بدهند… هواپیما به معنی مرگ است؛ اهرام و تصادف به معنی مرگ است. به نظرم انگار نوعی اجبار برای استمرار بخشیدن به موتیف مرگ در نقاشی شما وجود دارد.
ریشتر: لابد شما فکر میکنید که من دنبال موتیفهایی بودم که ظاهرا خیلی کم تکاندهنده بودند، و در عین حال در واقعیت چنین چیزهایی کاملا برایم علىالسویه بودند؟ […] شاید کمی غلوآمیز باشد که بگوئیم مرگ در این نقاشیها به صورت تماتیک وجود دارد. ولی من فکر میکنم این تصاویر چیزی دارند که با مرگ و درد در ارتباط است.
بوکلو: ولی این محتوا قدرت تعیینکننده یا انگیزهبخشی نیست که بگوئیم در پس انتخابهای شما وجود دارد.
ریشتر: من کاملا در این مورد مطمئن نیستم؛ برای من مشکل است که بعدا بگویم انگیزهام چه چیزی بوده است. فقط میدانم که دلایلی مرتبط با محتوا وجود دارد که با آن میتوانم توضیح بدهم چرا عکس خاصی را انتخاب کردهام و یا اینکه چرا بطور مشخص خواستهام این یا آن رویداد را نمایش بدهم.