معرفی مقاله:
مقالهی «هنر و عکاسی» به قلم دیوید کمپنی (David Campany) و ترجمهی مهران مهاجر تلاش کرده به سرشت نگاه عکاسی و ارتباط آن با امکانات هنر بپردازد. زیرا دیگر نگریستن محض، نگریستنی خنثی نیست، بلکه همواره کنشگرانه است. اما به راستی این نگاه چیست؟ این نگاه در فرهنگی که هر تصویری به سرعت جایگزین تصویر دیگر میشود چگونه عمل میکند؟ آیا پراکندگی عکاسی در میان امکانهای متعدد فرهنگی رویکردهای متفاوتی را میطلبد؟ میدانیم شیوههای برخورد هنرمندان با عکاسی هم متأثر از میراث غنی هنر در سی سال گذشته است و هم کاربردهای روزمرهی آن. دیوید کمپنی در این مقاله ما را با کارکردهای عکاسی در بستر فرهنگی دهههای ۷۰ تا به امروز آشنا خواهد کرد. خواهیم دید که چگونه نقاشی، هنر پاپ و هنر مفهومی کمک کردند تا عکاسی در مقام هنری مستقل عمل کند، و از طریق بررسی آثار هنرمندانی چون آلن سکولا، رابرت فرانک، مارسل دوشان، جان هیلیارد و… ما را با امکانات عکاسی همچون بایگانی کردن، عینیت بخشیدن، زمان و بازتولید آشنا خواهد کرد.
بخشی از متن:
طی تقریباً سه دههی گذشته هنر بیش از پیش عکاسیوار گشته است. چرا موضوع را اینگونه میبینیم؟ چرا نمیگوییم عکاسی هنر گشته است؟ زیرا این شق دوم حکایت از آن دارد که عکاسی رسانهای یکپارچه و واحد است. حال آنکه در واقع عکاسی به انحاء گوناگون و به دلایل مختلف سر از دنیای هنر درآورده است. این موضوع پیآمدِ تأیید و به رسمیت شناختن رسانهای واحد با هویتی واحد نبوده است.
یقیناً عکاسی همیشه پرچمدارانی داشته که به نمایندگی از آن سخن راندهاند و کوشیدهاند به آن هویت ببخشند و آن را چنان شکل دهند که هنری یکه و تکین بشود. اما اینان بهندرت بر سر چیستی عکاسی همسخن بودهاند. در ۱۹۸۹ بزرگترین نهادهای فرهنگی ما نمایشهای بزرگ تاریخی برپا کردند. این نمایشها هم بزرگداشت ۱۵۰ سالگی عکاسی بودند و هم رویی و سویی به حال داشتند. …