مقاله ملت: تخیل و هنر درویژه‌نامه آرت و کرافت حرفه: هنرمند شماره‌ی 81 / زمستان 1401

ملت: تخیل و فرهنگ/ راس پول/ اران ابراهیمی مدیسه

بخشی از متن:

از منظری انسان‌شناختی… پیشنهاد من برای تعریف ملت چنین است: ملت یک جامعه‌ی سیاسی تصوری است ـ و ذاتاً محدود و خودمختار تصور می‌شود.

                                                                                                                                                       «بندیکت اندرسن»

 

توصیف بندیکت اندرسن از ملت به عنوان یک «جامعه‌ی تصوری» در بحث‌های اخیر درباره‌ی ملی‌گرایی اجتناب‌ناپذیر شده است و دلیل معقولی هم دارد. پیش از اثر اندرسن، بسیاری از نظریه‌پردازان ـ ‌به‌ویژه لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها‌ـ [پدیده‌ی] ملت را تحت عنوان توهمی جمعی یا شکلی از آگاهی کاذب رد کرده بودند و آن‌ را عارضه‌ای در نظر گرفته‌اند که شایسته نیست به‌جِد به آن پرداخته شود، چه رسد به اینکه روی موافق به آن نشان دهند. اصطلاح «جامعه‌ی تصوری» راهی پیش‌رو گشود و با بیان اینکه ملت موضوع تخیل خلاق است، محصولی فرهنگی نظیر اثری ادبی یا موسیقایی، مشوق بررسی‌های حساس و ظریفی درباره‌ی شکلی از تخیل شد که در [پدیده‌ی] ملت دخیل ‌است. اثر خود اندرسن از این لحاظ شایان ذکر است. این اصطلاح همچنین به نظریه‌پردازان امکان پرداختن به این ایده را داد که ملت ممکن است پاسخی خلاقانه به تغییرات اقتصادی و سیاسی باشد، به جای موجه‌سازی یا مبهم‌نمایی آن‌ها. به‌علاوه این وسوسه را نیز کاهش داد که به ملت به عنوان پدیده‌ای فرع بر علل اساسی‌ترِ امور اقتصادی سیاسی پراخته شود ـ هرچند این نوع نگاه هرگز به‌کل از بین نرفت.

پیامدهای این امر کاملاً سودمند بوده است. با وجود این، هیجانی که با چنین اصطلاحی شعله‌ور شده است، این واقعیت را پنهان کرده که این اصطلاح مشکلات و محدودیت‌های عمده‌ای نیز دارد. روایت خود اندرسن از این اصطلاح کاملاً مبهم است. او می‌نویسد: «ملتی تصور شده ‌است، به دلیل اینکه حتی اعضای کوچک‌ترین ملت‌ها هم هرگز اکثریت اعضای خود را نمی‌شناسند، با آن‌ها ملاقات نمی‌کنند و یا حتی از وجودشان باخبر نیستند، با این حال در ذهن هر یک از آن‌ها تصویری از وجوه اشتراک‌شان زنده است.»

این گفته بیانگر آن است که ایده‌ی «جامعه‌ی تصوری» زمانی مطرح می‌شود که یک گروه آن‌قدر بزرگ شود که اعضای آن نتوانند شخصاً یکدیگر را بشناسند. اندرسن در ادامه این عقیده را تقویت می‌کند: «تمام جوامعِ بزرگ‌تر از دهکده‌های نخستینی که ارتباط رو‌‌در‌‌رو با یکدیگر دارند (و حتی شاید آن‌ها هم) تصوری هستند.» اما این عقیده ‌ـ‌هر چقدر نیم‌بند‌ـ که ارتباط «رودررو» ممکن است عاری از تصور باشد، بیش‌از‌حد گمراه‌کننده است. زیرا به هر حال، این حقیقتی هرمنوتیکی است که همه‌ی روابط اجتماعی ‌ـ‌حتی روابط میان روستاییان نخستین هم‌‌ـ‌ از طریق تفاهم (و سوء‌تفاهم) میان اعضای آن عمل می‌کند. «ارتباط رو‌در‌رو» به‌ندرت جایگزینی برای تصور است. اگر قرار بر این باشد که مفهوم «جامعه‌ی تصوری» تمایز قاطعی میان روابط اجتماعی قائل گردد، به دلیل وجود تصور در برخی و فقدان آن در برخی دیگر نیست.

در بند پایانی قطعه‌ی نقل‌شده، اندرسن به خوانشی متفاوت اشاره می‌کند. در اینجا او می‌گوید که مفهوم «جامعه‌ی تصوری» زمانی در کار می‌آید و عمل می‌کند که اعضای یک جامعه «تصویر جمعی مشترک‌شان را زندگی کنند» که هم به این معناست که مردم خود را متعلق به جامعه تصور می‌کنند و هم اینکه مفهوم جامعه نحوه‌ی زندگی آن‌ها، ارتباط‌شان با دیگران و غیره را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این [رویکرد] روش متفاوتی را ارائه می‌دهد که در آن می‌توان تمایزی بین جوامع تصوری و سایر اشکال روابط اجتماعی قائل شد. ما می‌توانیم ـ‌ و باید‌ـ تشخیص دهیم که عملکرد همه‌ی روابط اجتماعی بر مبنای درک متقابل اشخاص درگیر در آن است. با این حال، برخی از روابط اجتماعی نیاز به درک مشترک از کل اجتماع ‌ـ‌جامعه‌ـ دارد. یعنی همان جامعه‌ای که این روابط را ممکن می‌سازد. بازنمایی جامعه حضوری سازنده در روابط دارد. این‌ها همان روابطی هستند که پای ایده‌ی جامعه‌ی تصوری را به میان می‌کشند.

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول