معرفی مقاله:
ثمیلا امیرابراهیمی در این مقاله مروری داشته است بر آثار بکتاش سارنگ جوانبخت.
.
بخشی از مقاله:
بکتاش سارنگ (متولد ۱۳۶۰)، دورهی کارشناسیِ رشته نقاشی دانشگاه آزاد را در سال ۱۳۸۴ به پایان برد و سپس برای ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد. او تا کنون پنج نمایشگاه فردی در ایران و یکی در سوئیس داشته و در سی نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از ایران شرکت کرده است. با مروری بر کارهای جوانبخت درمییابیم که زندگی، مطالعه و کار هنری در محیط تازه و بیگانه، در عین آنکه به تجربههای ذهنی و فنی او عمق و وسعت بخشیده، ویژگیهای شخصی اندیشه و کارش را کمرنگ و مستحیل نکرده است. او هنرمندی چند بُعدی است و با رسانهها و تکنیکهای مختلفی چون طراحی ، نقاشی، کلاژ، جعبه و کتاب، عکاسی، چیدمان و آثار حجمی کار میکند. بنابراین برای بررسی انواع متنوع کارهایی که در طول دهه گذشته انجام داده باید به کلیات مشترکی در شکل و محتوای آثار او تکیه کنیم.
در درجهی اول باید گفت جوانبخت حتی وقتی به طور خالص طراحی یا نقاشی میکند یک هنرمند مفهومگراست. ذهن او دائم درگیر مفاهیم و موضوعات پیچیدهای است که برای اجرای هرکدام باید راهکار ویژهای جستجو و تجربه کند. با این همه او خیلی زود مسیر فکری و زبان خاص خود را پیدا کرد و در شاخهها و رسانههای مختلف به کار گرفت. کارهای او از همان ابتدا با امتزاج مواد و ابزار و گرایشهای فکری مختلف وگاه متناقض شکل گرفت و در طول یک دهه رو به تکامل رفت. پیوند عناصر ذهنی، مفهومی و زبانی، شخصیت منسجم و پایداری به کار او بخشیده و اجرای آثارش زمختی و خامی سالهای اولیه را پشت سر گذاشته است. او با رنگ میانهای ندارد و تقریباً تمام آثارش را در طیفی از سیاه تا خاکستری و سفید میسازد.
دستگاه مفهومسازی ذهن جوانبخت با درهم آمیختن چندین زمینه فکری کار میکند: ماده و ابزار، سیاست و عرفان، ادبیات و فلسفه. این شاخهها در عین آنکه با درهم تنیدن، وحدت و انسجام کار او را فراهم میکنند اما در عین حال همچون جعبهها و صندقچههایش نمادین و کُددارند و هریک لوازم، فضا و مکان یا شکل اجرایی خاص و مناسب خود را میطلبند. از این رو شاید بهتر باشد با نوعی تقسیمبندی شکلی ـ محتوایی، گرایشهای فکری و مفاهیم مورد علاقه او را به موازات اشکال مختلف کارش در نظر بگیریم و ویژگیهای هریک را به طور جداگانه و در پیوستگی با هم بررسی کنیم.
.
از همان ابتدا، شاخه دیگری از کار جوانبخت، ساختن جعبهها و کتابهای مفهومی بود. اگر در نظر داشته باشیم که بیشتر هنرمندان در طول زندگیشان تنها یک اثر میآفرینندـ به این معنا که یک مفهوم یا سازه، سنگپایه همه کارهای آنهاست ـ در مورد جوانبخت، مکعب (جعبه) در کانون ذهنیت او قرار میگیرد. این حجم ساده امکانهای معنایی متفاوتی میتواند در برداشته باشد: تنهایی و انزوا، محصور و محدود شدن، زندان، یا هر ایدهی عمومی دیگر. اما برای جوانبخت که از کودکی مثل بسیاری از کودکان دوست داشت با خرت و پرتها جعبه بسازد، مکعب همچنین استعارهای از «ساختن» آثار و پروژههای اوست. حتی وقتی یکی از نادرترین کارهای نقاشی رنگ و روغنیاش ـ زندانی خطرناک و مخفی یا پناهگاهی امن برای فرار و منزوی شدن ـ را به شکل سوراخی مربع در کف زمین نقاشی میکند ؛ یا وقتی جعبههای کتاب و لوازم جنگی، تخت معاینه، اطاق اسید و تابوتهای سیار و غیره را میسازد، در ذهن او باز همان مکعب است که به این اشکال مختلف در میآید.
جعبه و کتاب به تنهایی و فارغ از نوع محتوای آنها با گرایش عرفانی جوانبخت همخوانی دارند و به نوعی رمز یا استعاره تبدیل میشوند. این دو شیء در عین حال قابل تبدیل به یکدیگرند. کتاب، جعبهایست حاوی اندیشهای، و جعبهی در بسته، ظرفی است که حتی اگر خالی باشد به اندرونه و محتوایی اشاره میکند. جستجوها و دغدغههای عرفان گرایانه جوانبخت با این شکل خاص آثارش بیشتر انطباق دارد. توجه و تأمل او در زمینه عرفان ایرانی ـ اسلامی و سپس پیوند دادن آن با دیگر شاخههای عرفان، صرف نظر از این که تا چه حد به یک باور عمیق تبدیل شده باشد، نشانههایی از آداب و مناسک عرفانی همچون چله نشینی و زیج نشینی و اتکاء به شهود درونی، نمادهای رمزی و باطنی از جمله حروف، اعداد و علائم سرّی را به کارش وارد کردهاست.