بخشی از متن:
روزهای زيادی از زندگی من در خيابان انقلاب تهران گذشته. تئاتر شهر رفتنها و آن دوران ِخوش ِ هنرستان، دانشگاه و… تا به امروز.
وقتی عکاس باشی ـ آن هم عکاس مستند ـ احساسِ دِين میکنی که بعضی کارها را به طور حتم بايد انجام داد. اين مجموعه يکی از همين بايدهاست. عکاسی از خيابانی که سالهاست مرا در خود جای داده. با مردمانی که با صميميت (يا بی هيچ) از کنار هم گذشتيم و ناخواسته، خاطراتی براي يکديگر رقم زديم.
عکسها توسط يک دوربين قطع متوسط گرفته شده با روشی که به يک عدم وضوح اتفاقس دست يابم. اين عدم وضوح ارجاعيست به حال و هواس خاطرهایِ مجموعه و همچنين دستيابی به تجربهای نو در عکاسی مستند (برای خودم).
مستندنگاریهای ناواضح شايد يک تجربه است براي ستايش اين خاطرات، خاطراتی که به واسطهی اين عکسهای به ظاهر شخصی، مُبدل به خاطراتی برای همگان شده.