بخشی از متن:
در مجموعهی ادگار لی مستِرز عکاسِ اسپون ریوِر از خود سؤالی می پرسد که ذهن همه ی هنرمندان صورتگر را به آن مشغول می کند
چه چیز در چشمانشان بود
چرا که هیچ گاه نتوانستم درک کنم
اندوه عجیب حاکم بر پلک های اُفتاده
و غم آرام درون چشم هایشان را.
اسپون ریور ۱۹۱۵ پل استراند را تحت تأثیر قرار داد اما هیچ چیز عجیب و آرامی در مورد زن نابینای او ۱۹۱۶ وجود ندارد آیا این نگاه یک فرد لوچ است یا نگاه کسی ست که از گوشه ی چشم می نگرد. چهره ی شرور او در مقابل دنیای ما ایستادگی نشان می دهد و تنها به این زن اجازه ی مقاومت می دهد که این با شیوه ی دزدکی ای که استراند در به تصویر کشیدن زن به کار گرفته مطابقت می کند.
به نظر می رسد واژه ی نابینا عنوانی ست که به شرایط چشم های زن داده شده است آیا واقعاً این طور به نظر می رسد زمانی که چنین نشانه ی زبان شناسی ای برای دیدن و تلفظ کردن به کار گرفته می شود در ما احساس مبالغه ایجاد می کند چشم های زن آسیب دیده اند و گوش هایش پوشیده شده اند این واژه به عنوان نوعی نشانه و همچنین چشمان زن به عنوان نشانه ای دیگر به نوعی تکرار مکررات محسوب می شوند که به طور بی وقفه در بینشان طنین می افکند و آنقدر ادامه می یابد که ما را هیپنوتیز و از خود بیخود می کند سر به یک طرف است مو ژولیده ست و بنای سنگی کج است بنابراین عکس شُسته رُفته ای بوده و فاصله ها در آن به خوبی رعایت شده است این طور به نظر می رسد که زن هم ژست گرفته و هم ژستی که گرفته را باور ندارد و مردد است در واقع او از گوشه ی چشم می نگرد.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.