بخشی از مقاله:
آنسلم کیفر در سال ۱۹۴۵ در دونشینگن آلمان در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. سال ۱۹۶۵ مصمم بود که در رشتۀ حقوق و زبان فرانسه تحصیل کند. اما علاقۀ وافر به نقاشی کیفر را به حوزه هنر و عرفان کشاند. تا اوایل دهۀ هفتاد به سفر، مطالعه و تأمل در تاریخ معاصر آلمان بویژه رایش سوم و ظهور نازیسم و نیز اسطورههای ملی آلمان مشغول بود. حاصل این جستجوها در سال ۱۹۶۹ ، مجموعه عکسهایی بود که در قالب شانزده جلد کتاب با عنوانهای متفاوت پدید آورد. پس از آن، آموزههای معلم و مرشدش جوزف بویز که در فاصله سالهای ۷۲-۱۹۷۰ راهنمایش بود، تأثیری عمیق و دیرپا بر آنسلم کیفر گذارد. ضمن اینکه به مدت دوازده سال تا اوایل دهۀ هشتاد، در پی علاقۀ ژرف و باطنیاش، به مطالعه و تعمق در متون تورات، کابالا، اسطورههای مصری و مکزیکی پرداخت.
دهه هفتاد در نمایشگاههای بینالمللی داکومنتا (ششمین دوره)، کاسل و دهمین بیینال پاریس شرکت کرد. اما فعالیت جدی هنریاش از سال ۱۹۸۰ پس از حضور در سی و نهمین بینال ونیز به همراه گیورک بازلیتس آغاز شد. حضور آنسلم کیفر در این بیینال به عنوان هنرمندی حرفهای و بینالمللی، در میان منتقدان بحثبرانگیز بود. در همین زمان گالریداران نیویورک ضمن ستایش آثارش او را به برگزاری نمایشگاه در آمریکا فراخواندند. ویژگی هنر او در آن زمان، رویکردش به نقاشی سنتی با مایههای بیانی و موضوعهای آلمانی در اوج رواج هنر مینیمال و مفهومی بود. کیفر از زمره نقاشان نئواکسپرسیونیست دهۀ هشتاد به شمار میآید.
.
رسوب مکاشفه
مجموعۀ سی سالۀ آثار آنسلم کیفر در نخستین نگاه اسرارآمیز و ناگشودنیاند. پیش از هر تحلیل و تأویلی، حسی نیرومند در ارتباط با نشانههای مرموز و کاربرد کیمیاگرانۀ مواد در بیننده برمیانگیزند.
در کوتاهترین توصیف میتوان گفت که احساس افسردگی و دلتنگی برای چیزی از دست رفته را تداعی میکنند. صرفاً درک تصویری آنها گشایندۀ رازشان نیست. زیرا کیفر آثارش را درون شبکۀ پیچیدهای از یک بینامتنی چندگانه استوار ساخته است. فهم هریک از آنها بدون درک آثار گذشتهاش و نیز بسیاری از متنهای ادبی، دینی، اساطیری و عرفانی که کیفر از آنها الهام میگیرد، ناممکن میشود.
سی سال است آنسلم کیفر چرخهای از مضامین و نشانهها و معناها را دور میزند. گاهی یک نشانۀ کوچک در اثری، موضوع و درونمایه یک دورۀ کاری او میشوند. گاه، نشانههای همانند بر معناهای متفاوت دلالت میکنند، یا یک نقشمایه بارها از نظر معنایی و شکلی استحاله مییابد، اغلب یک موضوع و یک عنوان در شیوهها و ساختارهای بسیار متفاوت شکل میپذیرد و پیچیدهتر اینکه، یک نشانه میتواند حامل التقاط چند اسطورۀ مشابه در دوران کهن باشد. به گفتۀ دانیل آراس (نخستین منتقدی است که به بررسی تفضیلی آثار آنسلم کیفر پرداخته): «کیفر دایدالوسی است که با هنرش هزارتویی پیچ در پیچ بر ساخته و خود هر سه نقش اسطورۀ یونانی را در هزارتویاش ایفا میکند، دایدالوس، تئوس و مینوتور…»
تمثیل آراس زیرکانه است. البته کیفر میداند چه میگوید. کسی که دور از تکاپوها و هیاهوهای هنری پیراموناش سی سال با سخت کوشی زاهدانه هنر خود را پرورده، بیگمان سخن خود را شایسته درک شدن میداند. اما کیفر چه میگوید؟ هرگز به صراحت دربارۀ عقایدش سخن نگفته، تنها هنرش آشکارکنندۀ باورها و حساسیتهای اوست. …
.