مقالهی «گرافیک و تبلیغات» نوشتهی فرشید مثقالی است. فرشید مثقالی (زادهٔ ۱۳ تیر ۱۳۲۲ در اصفهان) تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان، و برندهٔ ایرانی جایزهٔ هانس کریستین آندرسن است. آثار مطرحی چون «خروس زری، پیرهن پری» و «ماهی سیاه کوچولو» برای نخستین بار به قلم این هنرمند تصویرگری شدهاند.
گرافیک تبلیغاتی… گرافیک فرهنگی… بحثی است که بسیار این طرف و آن طرف شنیده میشود. عدهای ارزش کار گرافیک را تنها در فعالیتهای بخش فرهنگی میدانند. وعدهای هم با صدای ضعیفی یادآور میشوند که گرافیک تبلیغاتی هم ممکن است ارزشمند باشند. فرشید مثقالی این سوالات را طرح میکند. آیا واقعا این دو حیطه کار متفاوت هستند؟ و آیا یکی بر دیگری رجحان دارد؟ اصلا این گروهبندی از کجا ناشی میشود؟ آیا در کشورهای دیگر نیز چنین بحثهای مطرح است؟ در کشور ما به این دو اصطلاح زیاد برمیخوریم: گرافیک فرهنگی؛ گرافیک تبلیغاتی.
بخشی از مقاله «گرافیک و تبلیغات» فرشید مثقالی:
گرافیک به اصطلاح فرهنگی به ظاهر سلطات تولیدات گرافیک است و گرافیک به اصطلاح تبلیغاتی تحقیر شده و سایه بیارزش گرافیک فرهنگی است. این تحقیر مرا به یاد سینما میاندازد. اغلب سینماگران روشنفکر ما سینمای تجاری را تحقیر میکنند. و اصطلاح سینمای هالیوودی برای تحقیر و بیارزش نشان دادن انواع فیلمهایی به کار میرود که ۹۹ درصد سالن سینما را در اختیار دارند. و یکی از اصلیترین امکانات تفریحی عامهی مردم دنبا هستند. آیا روشنفکران هیچ فکر کردهاند که اگر سینمای به اصطلاح تجاری نبود، اصلا سالن سینمایی وجود میداشت که هر چند یکبار فیلمهای روشنفکرانه در آن نمایش دهد؟