فاجعه‌ی فرهنگی – تاریخی اروپا / گفت‌وگوی جمعی یُزف بویز، آنسلم کیفر، یانیس کُنلیس و انتسو کوکی

بخشی از مقاله:

مباحثۀ حاضر نشانگر تداوم خطی در نظریۀ هنری مدرن است که از همان ابتدا سعی کرده هنر رادیکال را به سیاست رادیکال مرتبط سازد، بی‌آنکه هنر را مشمول سیاست کند. این پروژه شکل‌های مختلف به خود گرفته، اما یکی از ویژگی‌های پایدار آن آرمانشهر جویی Utopianism بوده است و ویژگی دیگر، تمایل‌اش به تأکید بر آگاهی و حساسیت به مثابه شرط لازم تغییر مادی (و نه تغییرات مادی، پیش شرط تغییر آگاهی). جلسۀ مباحثه در سال ۱۹۸۵ به اهتمام Parkett Verlag ]ناشر[ زوریخ برگزار شد و ژان کریستف آمان Jean Christophe Ammann گفت و گو را تعدیل کرد. گزیدۀ آن در Flash Art به چاپ رسید (شمارۀ ۱۲۸ ، میلان، مه / ژوئن ۱۹۸۶). متن حاضر از مجلۀ نامبرده گرفته شده است.

کیفر: از نظر من، همواره آدم‌هایی وجود داشته‌اند که ناآگاه و نادانند، آدم‌هایی که کمتر نادانند، و کسانی که بسیار باشعور هستند.

بویز: این مسئله‌ای مربوط به خصایص فردی است، قضیۀ تقدیر شخصی است. همیشه درجات مختلف توانایی وجود دارد. ولی در آینده، استعدادها تربیت‌پذیر خواهند بود؛ این سطح بالا خواهد آمد.

کونلیس: بله، اما یادمانی مانند کلیسای جامع (کاتدرال) کُلن به نوعی تمرکز دلالت دارد، فرهنگی را دربر می‌گیرد، و راه تحول آینده را نشان می‌دهد. بدون این نشانه‌ها این خطر هست که به آدم‌های بدوی و چادرنشین بدل شویم.

بویز: کلیسای کُلن یک «مجسمه» بد است. می‌شود تبدیلش کرد به یک ایستگاه راه‌آهن خوب. کلیسای جامع شارتر Chartres بهتر است. اما آنچه کونلیس راجع به آن کلیسا می‌گوید استعارۀ خوبی است. کلیساهای جامع قدیم در جهانی که هنوز گِرد و بسته بود، ساخته شدند اما جهان در خلال این مدت تحت فشار مادیت قرار گرفته است. ضرورتی وجود داشت که جهان را آن گونه محدود کند، چرا که از این طریق ذهن انسان تیز می‌شد، مخصوصاً در کارکردهای تحلیلی‌اش. حالا مجبوریم همۀ نیروهایمان را ترکیب کنیم تا یک کلیسای جامع جدید بسازیم.

.

سبد خرید ۰ محصول