در یادداشت ابتدایی بخش «نقد فصل» كه تا چند شماره پیش در آن به نقد نمایشگاههای فصل میپرداختیم، كار خود را «آزمایشی» نامیده بودیم. این قید، در سادهترین سطح، حاكی از آگاهی به فقر شدید ادبیات تجسمی در ایران بود، كه پیشبرد پروژهی نقدی ادامهدار در یك مجله را با مشكل جدی مواجه میكند. اما مسئله در سطحی دیگر حاكی از آن بود كه امكانپذیری نقد در فضای تجسمی یا به طور كلیتر در زیستجهان تاریخی ما، به چیزی بیش از وجود نمایشگاههایی برای نوشتن و نویسندههایی با ارادهی نوشتن احتیاج دارد. در این چارچوب كلی، بهوجود آمدنِ نقد در واقع در حكم شكلگیری رابطهای زنده میان اجتماعی از انسانها كه بر مبنای معانی و علائقی خاص زندگی میكنند، از یك سو، و مجاری بازاندیشی در آن ارزشها و معانی جمعی، از سوی دیگر، است.
در این مدت، نوشتههایی با سطوح كیفی مختلفی در «نقد فصل» به چاپ رسید. اما از آنجا كه میانگین این نوشتهها با حد مطلوب مورد نظر ما فاصله داشت، و از سوی دیگر حوزهی تجسمی شاید اساساً بهتنهایی محمل مناسبی برای آن نوع رابطهی زندهی میان مسائل و ارزشهای (حوزهی) عمومی با ارزشهای خاص حوزههای بیان هنری نبود، اندكی توقف كردیم، و حالا با فاصلهای چندشمارهای «نقد فصل»ی تازه ــ و البته كماكان آزمایشی یا «تجربی»! ــ را به شما ارائه میكنیم. در این فصل تازه بنا را بر آن گذاشتیم كه مجموعهای از متون داشته باشیم كه از حوزههای تخصصی مختلفی آغاز میكنند، اما آنچه آنها را با دیگر متنها پیوند میدهد نقد است، یعنی درگیری زنده و فعال با مسائل، معانی، و تجارب جمعی روز به میانجی فرمها و رسانههای مختلف (سینما، تئاتر، ادبیات، كتاب و … البته هنرهای تجسمی).
در هر شماره نقدهایی تجسمی وجود دارند كه كمابیش به شیوهی تخصصی سابق به نمایشگاهها فصل میپردازند، و همچنین نوشتههایی كه در مقام نوعی نقد فرهنگ، مسائل روزِ حوزهی عمومی ایران را آنگونه كه در كلیهی اشكالِ بیانی فرهنگی به نمایش درآمدهاند، به بحث میگذارند. كماكان معیارهای ایجاز، پیوند مستقیم با موضوع، و نگاه ارزشگذارانه ملاك كار ما خواهد بود. این بخش را باید به عنوان «پروژهای در حال شكلگیری» در نظر گرفت كه قرار است در شمارههای آتی شكل نهایی خود را پیدا كند.
***
«طبقهی متوسط» مفهومی است كه بهویژه در چند سال اخیر در موقعیتهای مختلف زیاد استفاده شده است. زمانی كه در مورد نسبت آرمانهای سیاسی آزادیخواهانه با طبقات مختلف مردم، در مورد بزرگ شدنِ اقشار درآمدی پایینی و بالایی و تحلیل رفتن بدنهی میانی، یا در مورد بازنمایی زندگی طبقات شهری جدید در سینمای حرف میزنیم ــ در تمامی این موارد به نظر میرسد نقطهی گریز یا كانون پیدا و پنهان بحثْ همین مفهوم طبقهی متوسط باشد.
در «نقد فصل» قرار نیست رویكرد ما به مسائل به اصطلاح «نظری» از كل به جزء باشد: ترجیح ما آن است كه در درجهی اول چشمی بینا، گوشی شنوا، و ذهنی گشوده بر پدیدهها و جزییات زندگی عمومی پیرامون خود باشیم. با این حال زمانی كه با حلقهی دوستانِ نقد فصل سعی میكردیم به دستمایهای مشترك برای این شماره یا شمارههای آینده برسیم، لحظهای رسید كه حس كردیم اگر در مورد نحوهی حضور اشیاء در زندگی فردی و جمعیمان؛ در مورد سلیقه و دگرگونیهای آن؛ در مورد شكل و شمایل ساختمانها، خیابانها، و فضاهای شهری كه در آن زندگی میكنیم؛ در مورد نمودهای عمومی ترس و شجاعت و تعهد در زندگی جمعی ما؛ و در بسیاری موارد دیگر حرف میزنیم، همهی اینها در نقطهی گریزِ ناپیدایی به هم میرسند كه همان ایدهی «طبقهی متوسط» و مسائل مرتبط با آن است. به این ترتیب به این نتیجه رسیدیم كه شاید بد نباشد اگر، دستكم برای چند شمارهی آینده، این مضمون را به عنوان خط پیوند یا «تم»ی در نظر بگیریم كه در هر شماره بر حسب موضوعی خاص یا «واریاسیون»ی خاص به آن میپردازیم.
بر این زمینهی كلی، گام نخست را تأمل دربارهی اشیاء و خردوریزهایی قرار دادیم كه بخش لاینفكی از زندگی همهی ما هستند ــ نحوهی حضور، احساس تعلق و بیگانگی، و كاركردهای این «چیزها»یی كه مادهی شكلپذیر و شكلدهندهی زندگی روزانهی ما را تشكیل میدهند. نكتهی پایانی آنكه، انتخاب طبقهی متوسط به عنوان یكی از رگههای ثابت بحث صرفاً نتیجهی تنگنظری و وسواسـبهـخویشی كه اتفاقاً ممكن است یكی از ویژگیهای این طبقه باشد نبوده است! به بیان روشنتر، فكر نمیكنیم كه مسائل این طبقه (كه احتمالاً تا حدود زیادی بر مسائل خودمان به عنوان تولیدكنندگان و مخاطبان مجله منطبق است) و درگیریهای آن مهمترین یا اصلیترین مسائل جامعهی فرهنگی ایران معاصر است. اما نكته آن است كه به نظر میرسد برای به بحث گذاشتن مسائل دیگر اقشار، اشكال، و گوشههای زندگی ایرانی در زمانهی ما نیز این مفهوم به دلائل مختلف میتواند، یا حتی لازم است، یك پای بحث باشد.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.