معرفی مقاله:
مقاله مرز بین سینما و گرافیک به قلم رامین شیخانی است. این مقاله تلاش میکند ارتباط کمتر دیده شدهی هویت اثر سینمایی و اثر گرافیکی را بررسی کند. در این بررسی از مثالهای بارز تاریخ سینما و گرافیک در راستای این ارتباط بهره میگیرد. در گرافيک سينما بخش ديداری نمیتواند از ساير عواملی که منتهی به نتيجه و پايانی ميشوند جدا باشد. طراحی گرافيک، هرگز به تنهايی کارآيی ندارد و هميشه با ضروريات اوليه همچون قصه و چگونگی بيان آن ارتباط دارد. صدا که ممکن است شامل انواع صداها باشد. جلوههای ويژه، موسيقی يا سکوت و يا دامنه وسيعی از وسايل سينمايی همراه است. توجه به این موارد میتوانند ارتباطات این دو حوزه را روشن کنند.
در بررسی آثار “سائول باس” (۱۹۹۶_۱۹۲۰)، همواره مرز میان سینما و گرافیک را گم میکنیم. قصهی مکرراً نقل شدهی مهاجرت وی از نیویورک به لوسآنجلس در دههی ۱۹۵۰ و همگام شدن با اوج و فرود دوران طلایی هالیوود به کمک کشف اهمیت دقایق آغازین فیلمها، حکایتی سینمایی است؛ و درخشش و کشف استعدادهای دیگرش در عرصهی طراحی نشلنهو هویت سازمانی و پوسترهای تبلیغاتی در دهههای ۸۰و ۱۹۷۰، اثبات این حقیقت است که باس بدون همکاری با هلیوود هم میتواند هنرمندی منحصر به فرد باشد. هرچند که بسیاری از طرحهای این دورهی وی تصویری به شدت سینمایی دارند، و فیلمهای کوتاه یا بلند و مستند یا نیمهداستانی که باس در فاصلهی این سالها ساخت، بیش از انکه به طرح داستانی یا موضوع وابسته باشند، تصاویر متحرک گرافیکیاند.