بخشی از متن:
یک مرد اهل شیکاگو جسدهایی را میدزدد، پوست میکند، و از آنها تنپوشی برای خود مهیا میکند.
یک پرسهزن ولگرد از تگزاس به ۶۰۰ قتل اعتراف میکند. یک مرد میلواکیایی بدنهای بیشمار پسرهایی را که کشته است، پس از تجاوز جنسی، تکه تکه میکند.
اینها پیش طرحهایی هستند که دستمایهی داستانهایی با مایهی ترسناک واقعگرا، قرار میگیرند. آنها از روزنامهها آغاز میشوند. ولی خیلی زود به قراردادهای هالیوود و جریان اصلی فیلمسازی راه پیدا میکنند.
خیلی تازه نیست که هنر از زندگی تقلید میکند. هیولای مریشلیزاده نمایشهای عمومی اجساد به دار آویختهی جنایتکاران توسط شخصی به نام گالوانی بود. و روزنامههای قرن نوزدهم الهامبخش بسیاری از فضاهای سرد و وحشتناک داستانهای دیکنز، پو و داستایوفسکی بودهاند. اما گرههای بیبن داستان و واقعیت پیچیدهتر و بغرنجتر از اینهاست.
داستان “سکوت برهها” تا حدی برگرفته از واقعیتهایی دربارهی یک جسد دزد به نام اوگین و همچنین دربارهی یک قاتل زنجیرهای آدمخوار به نام جفری دامر و پوشش خبری گسترده روی دستگیری وی بود.
این تبلیغات وسیع به نوبهی خود گیشه و تاریخ نمایش عمومی فیلم ترسناک دیگری با نام “تکههای بدن” را نیز تهدید کرده بود. آیا به راستی مایهی ترسناک واقعگرا ارزش درگیری در این پیچاپیچ آزمون و خطاگونهی فلسفی را دارد؟ یونان باستان -پیشینهی بنیادین وسنتی غرب- تراژدی را اینگونه بررسی میکند: پلاتو تراژدی را اساساً رد میکند چرا که معتقد است تراژدی -مانند مایهی ترسناک- واقعیت تیره و تار و حس مبهمی از ترس شدید و خشونت را به غرایز فطری مخاطب خود تحمیل میکند. ولی ارسطو از تراژدیها -به عنوان نمایشهایی شایسته و متفاوت از نقطهنظر درک و ارتباط- دفاع میکند. و وجوه مثبت آن را -پالایش- در واکنش پر احساس ما نسبت به وحشت و پلیدی موجود در اینگونه نمایشها جستجو میکند.
من نخستین شخصی نیستم که به شباهت میان تراژدی و مایهی سینمای ترسناک اشاره میکنم.
نوئل کارول در نوشتهی اخیرش “فلسفهی ترس” مایهی ترسناک را با در نظر گرفتن یک پارچوب که یادآور دفاعیهی ارسطو از تراژدی در “شاعرانهها” (Poetics) نیز هست یکی از مایههای زیباییشناسی سنتی غرب برمیشمرد.در اینجا من میخواهم این نکته را روشن کنم که چگونه دستاوردهای کلاسیک برای مایهی ترسناک واقگرا کارساز نخواهد بود. و در این راستا با یک مثال کلیدی بحث خود را دنبال میکنم، “هنری: چهرهای از یک قاتل زنجیرهای” مایهی ترسناک واقعگرا ما را وادار میکند که به گونهای دیگر به ارزیابی اخلاقی فیلمها بپردازیم و یا دقیقتر، این همان چیزی است که میتوانیم درونمایهی پستمدرن رابطهی بین هنر و واقعیت بنامیم. کمی جلوتر من روی این درونمایهی پست مدرن متمرکز خواهم شد و نظریهی شخصی خود را که میتواند جایگزین دستاوردهای کلاسیک باشد ارائه خواهم داد و این بحث سودمند و موشکافانه را دربارهی ارزشهای اخلاقی ناشی از مایهی ترسناک واقعگرا گسترش خواهم داد. …