
بخشی از متن:
سکوت دیدنی که در این صفحات صورتبندی شده مبنایی اندیشمندانه تجربی دارد حال اگر عکاسی ساکن سکوت دیدن را نمایان کند، بنابراین به کمک جناسی که در ذهن داریم این سکوت میتواند در سینما تلویزیون عکاسی فیلم یا هر فرم هنری دیگری که به کمک نور تصاویر را بوجود میآورد به کار آید میتوان سکوت دیدن را به کلیت عکاسی هم ربط دادیعنی عکاسانش کار دوربینش مخاطبانش و منتقدانش.در اینجا صورتبندی و به کارگیری سکوت، محدود است به کار دوربین. چرا که این جزءِ کوچکِ عکاسی بر قدرت ابداع و آفرینشگری متمرکز است. این صورتبندی فعلی با آنچه که آلفرد استیگلیتس بدان قائل بود و از آن حمایت میکرد متفاوت است. مقصود آلفرد استیگلیتس از کار دوربین هنر آن بود. زیرا دوربین سودای بالاتری در سر داشت. همانند سر منارهی یک کلیسا در یک دهکده که بالاتر از حد لزوم ارتفاع داد. او به هنر و من آگاه التفات داشت. اما من این صورتبندی را ترجیح میدهم بکارگیری و کار دوربی ضرورتاً برای آن است که عکاسی را در جهت آگاهی تشدید شده به کار گیرد. احتمالاً هرکدام از ما، چیزی هم ورای هنر و هم ورای آگاهی را در نظر داریم.
نوشته حاضر نیز در حالتی از سکوت فزاینده شکل گرفته است. بدین ترتیب ظاهراً مناسبتر است که این نوشته را از زبان اول شخص جاری کنم. واژهی من چنان به کار رفته که گویی کودکی که از خودناآگاه است آن را بر زبان میآورد، یا گویی پیرمردی که میگوید من و مدام به خاطر دارد که در مقایسه با عام چقدر جوان است. بنابراین سخن گفتن از تجربیاتم بیآنکه مستلزم کلیت باشد شاید در نسبتِ با خودم، صورت عام و همگانی پیدا کند. من برای لذت کسانی مینویسم که این تجربیات را در خودشان باز خواهند شناخت.