معرفی مقاله:
نوشتار “سرِ خوان خطوط” به طور کلی نگاهی است به “هفت دهه نقاشیهای سیراک ملکنیان” که در عین حال بر اساس نمایشی از آثار در بهمن ۹۳ و در گالریهای آریا و آب انبار توسط علیرضا احمدی ساعدی نوشته شده است. سیراک ملکنیان نقاش و چاپگر معاصر ایرانی است. نگاهی به روند زندگی هنری سیراک ملکنیان محوریت این نوشتار است که به تفصیل و با شرح جزئیات واردویژگیها و کارکردهای عناصر نقاشیهای او میشود.
می بینیم که در ابتدای نوشتار قائل شدن روندی خطی و تکاملی برای سیر و مسیر هر هنرمندی برداشتی ساده انگارانه خوانده میشود. اما به وضوح روند کاری ملکنیان را از این قاعده مستثنی میکند. هنرمندي که در طول هفت دهه خلق هنري با پيراستن و زدودن عناصر بصري آثارش و در عين حال پيچيده کردن زبان آن چه از اين عناصر باقي ميماند. در نهايت به پختگي و قوام هنر خود دست مييابد. نوشتار به شرح هویت و زبان شخصی سیراک ملکنیان میپردازد. زبانی که او را تبدیل به یکی از چهرههای شاخص نوگرا کرده است. نگاهی به نمایشگاه بزرگ او در دو گالری آریا و آب انبار و ویژگیهای این آثار میپردازد.
بخشی از متن:
سیراک ملکنیان همچون دیگر همقطارانش در سالهای آغازین شکلگیری هنر نوگرای ایران به تأثیر از جنبشهای نخستینِ هنر مدرن اروپا آثاری میآفریند. آثاری که رنگی از جنبشهایی چون فوویسم و کوبیسم و جز آن دارد. و به پیروی از گفتمان غالب هنر آن زمانِ ایران تحت لوای تفکر «تلفیق سنّت و مدرنیته» گاه موضوعاتی اصطلاحاً ایرانی را به شیوههای مدرنیستی بازمینمایاند…
همين بازي بين حاشيه/مرکز و بيرون/درون را ميشود به فضاي مثبت و منفي، پر و خالي تسري داد. همچون هر چه پيشتر دربارهشان آمد. خطوط، عنصر ايجابي و مثبت نقاشيهاي اين دوره از کارهاي ملکنياناند. سطح و رنگ تنها ملازمان خط اند. خصوصاً رنگهايي که اغلب تا حدّ امکان کمرمق و «استخواني» شدهاند. گويي تنها در پي خطوط ميآيند و لکه روي لکه سطوح تهياي را که آنها پس انداختهاند، نايکدست و ناتمام ميروبند و فرش ميکنند. امّا از سويي ديگر همين خطوط شبيه به شکافهايي منفياند که سطح يکپارچة بوم را خرد و تکهتکه ميکنند. چون ترکهايي در بستر کويري. آبراههايي خشکيده در بياباني. و یا رگهايي که در سطح رنگ ميدوند و يا گسلهايي که آرامِ بوم را به هم ميريزند و سطوح و لايههاي رنگي را به هم ميفشرند و روي هم ميدوانند.