معرفی مقاله:
«زهد دیده» به قلم علیرضا احمدیساعی است که به بررسی مفهوم هستیشناسانهی ذات و سرچشمهی اثر هنری پرداخته است. این نوشته به هنرمندانی از هنر نوگرای ایران پرداحته که در طلب همین سودا زهد میورزند و میزدایند. هنرمندانی که درعینحال به نظر میآید تصویر آنها، در مقایسه با دیگر هنرمندان انتزاعی، خویشاوندی ویژهای با این مبحث دارد. زیرا مخاطبشان را در حالوهوایی هستیشناسانه قرار میدهند، حالوهوایی که خویشاوند ذات و عالم معقول است. اما اینکه مقصود از حالوهوای هستیشناسانه اثر هنری چیست. و این هنرمندان برای نیل به این مقصود جز کاستن از بازنمایی از چه تمهیداتی بهره میجویند بحث این نوشته را شکل خواهد داد.
.
هنر با سطح محسوسات عالم سروکار دارد و اگر ارتباطی با «امر کلی» و «معقول» و «ذات» برقرار میکند. از راه همین محسوسات است، از راه «امر جزئی» و «انضمامی». اگر حقیقت پنهانی را بازمیتاباند از راه اشارهای است ملموس به چیزی از سطح پیدای عالم، چیزی بهضرورت عینی و بهناگزیر جزئی. در این میان، شکلی از هنر گویی سودای مواجههی مستقیم با امر کلی و ذات امور یا همان حقیقت را دارد. اثر هنری که (بهتصور خویش) بازنمایی عالم محسوسات را پس میزند تا روح چیزها را بنمایاند، پس اغلب چیز رادیکالی در نیت آن وجود دارد؛ اینکه ذات پدیدارها را، نه با ایماواشاره و استعاره نشان دهد بلکه عین آن را به چنگ آورد. گویی اینهمانِ با آن باشد، پس بهضرورت، میل بهوحدترسیدن در آن وجود دارد، نه ارتباطِ باواسطه؛ بهوحدترسیدن با امر کلی.
اما چنین وحدت و ارتباط بلاواسطهای برای اثر هنری که در بند اثرگذاشتن روی سطح کاغذ و پدیدآوردن شکلی دیدنی و محسوس است اساساً چطور ممکن میشود؟ بیتردید چنین سودایی هیچگاه تماموکمال محقق نخواهد شد. اما سادهترین جوابی که برای نزدیکشدن به آن به ذهن میآید بهشکلی متناقضنما کاستن از حجم بازنمایی است…