بخشی از مقاله:
تابلویی نه چندان شناخته شده اثر تامارا لمپیكای لهستانیالاصل كه دوست عزیز من كپی خوشاجرایی از آن را چند سال قبلترش از یك مغازهی نقاشی بدلفروشی، از جزیرهی پیپی آیلند در جنوبیترین نقطهی تایلند خریده و چارچوبش را كنده و بوم لوله شده را همراه خودش ابتدا به هامبورگ و بعد به تهران آورده و حالا این تصویر سبز بینظیر (كه اصل آن در سوئیس است) را در قابی زیبا و در ابعادی سه برابر بزرگتر از نسخهی واقعی آن، تك و تنها و ویژه، روی یك دیوار كاراملی رنگ در خانهاش نصب كرده بود!
جذابترین قسمت داستان از این قرار است كه این نقاشی اصلاً یك سلف پرتره است! چهرهی یكی از زیباترین نقاشان زن تاریخ هنر، كه در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ از سلبریتیهای نهچندان خوشنام، اما محبوب زمانهی خودش بوده.
تامارا لمپیكا سال ۱۸۹۸ از خانوادهای ثروتمند و لهستانیالاصل در روسیه به دنیا آمد. در نوجوانی پدر و مادرش از هم جدا شدند و او به اجبار مدتی را نزد مادربزرگش در ایتالیا گذراند و در همان ایام به آثار نقاشی و تجربه در این زمینه علاقمند شد. هجده ساله بود كه با وكیلی ثروتمند در سنپطرزبورگ ازدواج كرد ولی یك سال بعد، با شروع انقلاب اكتبر روسیه، شوهرش به اتهام بورژوازی به زندان افتاد. تامارا با تقلا و جستجوهای بسیار، ابتدا همسرش را از زندان خلاص كرد و سپس همراه یكدیگر از روسیه به دانمارك و انگلستان گریختند و درآخر سر از فرانسه درآوردند. بدین ترتیب لمپیكا دههی ۱۹۲۰ را در پاریس با عشق به نقاشی و به پشتوانهی مالی جواهرات خانوادگیشان آغاز كرد.
لمپیكای نقاش در اواخر دههی ۱۹۲۰ در اوج موفقیت و محبوبیت بود و گرچه میكوشید هنر تمیز، دقیق، درخشنده و ظریف و زنانهاش جلوهی بههم ریختهی دیگر آثار مدرن را داشته باشد، اما در جوهر خود از نورهای رنسانسی و كمال به اتمام رسیدهی نقاشی ایتالیایی ـ كه همیشه با عشق آن را میستود ـ خبر میداد.
تركیب این دو گرایش هنری در آثار او منجر به شكلگیری تدریجی یك كوبیسم مندرآوردی شد كه جلوهای یگانه ـ و نه الزاماً ممتاز ـ مخصوص خود لمپیكا داشت. او كشیدن این شكل از نقاشی كه دوستانش به آن كوبیسم نرم و نیلی یا كوبیسم منحنی و براق و همچین چیزهایی میگفتند را تا پنجاه سالگیاش ـ یعنی دههی ۱۹۵۰ـ ادامه داد و بعد از آن كه احساس خطر كرد كه كارش از مد افتاده است، سعی كرد تا به رقابت (یا موازات) جكسون پولاك و دوستان، نقاشیهای آبسترهی كاردکی تولید كند و نمایش دهد. ولی این تابلوهای جدید مقبول كسی نیافتاد و برخورد سرد دیگران آنچنان توی ذوقش زد كه برای همیشه تصمیم گرفت آثارش را به نمایش عمومی نگذارد.
تامارا لمپیكا این تابلوی بسیار مشهور خود را سال ۱۹۲۹ یعنی دو سال بعد از جدایی از همسر اولش كشید. در این نقاشی كه تامارا با بوگاتی سبز نام دارد، زن سی سالهای را میبینیم كه از حیث درخشش كاری، در پربارترین سالهای حیاتش بوده.
تصویری نمادین از زنی مستقل (بدون هر حضور دیگری) كه در دورهای كه زنها جایگاه اجتماعی چندانی برای خود مفروض نبودند، با اعتماد به نفس كامل، محق و مسلط و تنها، و با آرامشی حاصل از آگاهی به تواناییهایی كه دارد، درون این بوگاتی سبزرنگ فرو رفته و بیآنكه عجلهای یا تعمدی در نمایش پرسروصدای یك حرف بزرگ اجتماعی داشته باشد، با سكوت و تسلط، حضور و جایگاه پرقدرت خودش (و همباورانش) را به تماشاگر یادآوری میكند. خود اتومبیل در این تابلو ـ علیرغم عنوان آن ـ اهمیت ثانوی دارد. ماشین تا آن حدی پیداست كه صرفاً بتواند ظرافت طراحی اش را انتقال دهد.