معرفی مقاله:
«گویای بیزبان» عنوان مقالهای از پویا کریم است. مقاله به هم نشینی زبان و تصویر با مناسبات میان ما و واقعیت میپردازد. اندیشیدن در باب سرشت مفاهیمی همچون زبان، عکاسی، و نسبت میان آنها در هم نشینی زبان و تصویر همواره با مناسبات میان ما و واقعیت پیرامون مان سروکار دارد. واقعیتی که ما خود جزئی از آن و هم زمان ناظر آنایم. تفکر پیوسته در جریان است و موضوع مورد بررسی خود را همواره از چشم اندازهای پیوسته متغیر نظاره میکند. بدین سبب، جایگاه تفکر را برجسته میکند.
در میان چشمانداز استعلایی فیلسوف و چشمانداز معمولی یک نظرگاه میانی حضور دارد که این نقطهى ميانی زیباشناسی است. و از این منظر، زبان و عکاسی بسان دو میدان نیروی مغناطیسی در قالب بیان و در ساحت صورت (فرم) یکدیگر را همزمان جذب و دفع میکنند. از این رو، متن زبان و تصویر پیش رو در این میانه به شکلی سرگردان پرسه میزند.
بخشی از متن:
اردشير محصص از نخستين تجربهی بيانیاش چنين ياد میکند: «اولين طرح زدنم اينجوری بود که رفته بودم به ديدن فيلم معروفِ بلای جان نازیها. وقتی که برگشتم، از من ماجرای فيلم را پرسيدند. زبانم الکن بود و دستم باز. اين بود که با يک رشته طرح آنچه را که در سالن تاريک سينما ديده بودم شرح دادم». از اينرو میتوان گفت که نيروی محرکهی هر نوع کنش زيباشناختی (زبانی و ديداری) حضورِ بياننشدنی و نامناپذيرِ شکافی معنايی در دلِ تجربهی ادراکی انسان از هستی است. امر زبانی و امر ديداری صُوری سَبکی از بيان هستند. آنها در جهان جای دارند، همچون خود انسان که در جهاني از اشيا به سر میبرد که متمايز از او هستند. جهانی که در آن حضور دارد ولی از آن جداست. بدينسان، بيانِ او صرفاً ثبت منفعلانهی امور حسی درونی نيست و همواره نسبتی ميان درون و برون برقرار است…