افقی وجود ندارد. بوی عفونت اینجا بالاست. ماهیهای مرده آویزان در پسزمینه تاب میخورند. پشههای خونخوار و حشرات گوشتخوار از همیشه فعالترند. سکوت چندش آور شکسته میشود. پتک بر میز سه بار زده میشود. عقربهها گیر میکنند و این عکس از ایکو (Ikko) با این توضیحات کف دستتان گذاشته می شود: اتاق شماره ۹/ زندان زنان/ واکایاما، ژاپن/ ۱۹۵۸ (از مجموعه بشر و زمیناش).عکس سمجیست. تمام دستاوردها را برای عایق شدن و مصون ماندن زیر سؤال می برد. با واقعیتی که پهن میکند حقایق وضع شده و منظم در جیبهایمان را به مزاح میگیرد. فریب، دخلی درش ندارد. در این مخمصهی تنگ بوها صدا دارند، زوزه میکشند: این پس مانده ها هنوز تحت نظارتند.
عکسهای والا حامل تراژدی های والا هستند تا ضجهی مادرانی با کودکان ترکیده در آغوش، وحشت کلهکندهای غنوده کنار بدناش و شوک سربازان مبتلا به بیماری روان رنجوری جنگ را تقدس بخشند. در این عکسِ متعلق به جنگ جهانی دوم، فاضلاب از زیر در بی وقفه ترکِش تف میکند، رعب در آتش کباب می شود و واقعیتِ وجود انزجار است که این عکاس ژاپنی را بسان یک قاضی خون آشام بر سرِ لاشهاش با سرافرازی میخکوب کرده است. تشعشع ماسیدگی و کشیدگی چیزی لزج بر خوف بیننده می افزاید. چیزهایی که به شکل چیز به دنیا می آیند، زندگی میکنند، یا نمیکنند و ناگهان ناپدید می شوند. چیزهایی از اتاق وسطی بیرون کشیده شده و در پایین کادر ناگهان خبری ازشان نیست. در سیاهچال گویی پرت شدهاند، روی بازوها بلند شده و بیرون برده شدهاند، شاید بخار شده یا که ترکیدهاند. دو اتاق کناری سمفونی خفقان برپا کردهاند و فقط از اتاق وسطی این منجلاب، بیداد میکند. باور داشتن به انتخابی برخورد کردن سیستمهای نظارتی و کلفتی قدرت شومی عکس را توجیه میکند. دیگر هضم سفیدک های بادکرده دور چاه بسان تراوش کف از دهانهای ترسیده و سوراخ هایی که چون لوله چرخ گوشت بر و بر به ما نگاه میکنند، راحتتر می شود. واپسین چیزها در آروارههای آتش جلز و ولز میکنند، زیر بمب های شیمیایی دست و پا می زنند. مخاطب در کنار اینگونه عکس ها دچار “هراس عکسی” میشود.پدیدهای ناامن که از تیک تاک ساعت میترساندت، از ایستادن آسانسور در طبقهی تو، از خش خش دمپایی، از زیر بغلت را گرفتن و در سیاهی موشها هل دادن. عنوان عکس خشک و عاری از هر گونه گرایشیست. دلالتی بر تفکر ضد زندان داری یا تمثیلی بر علیه جنگ یا شاید از آنجایی که ایکو حقوق خوانده، تنها صحنهای عادی ثبت شده است: یک گزارش تصویری موفق.
توضیحات عکس اما موجب رعب بیشتری میشود: تصور زنانی که در این صحنه پیش از گرفتن عکس حضور داشتهاند. دیگر جنسیت در این گونه فضاها نقش بازی نمیکند. در سیستم زندان پروری کنشها و واکنشها شبیه هم میشوند. از زنانگی خبری نیست. همه شبیه هم هستند. به یک میزان خون پس میدهند. “تحقق” مشخصهایست برای جاودانگی عکس: استحالهای که به موجب آن سوژهی بالقوه تبدیل به لمس بالفعل میگردد. زن یا زنان زندانی در سلول وسطی فارغ شدهاند، متأسفانه اما سرِ زا رفتهاند، تراژدی تحقق را چون یک فروپاشی جمعی شاهدیم. قدرت همانا برنده و خودباختگی مخاطب پیامد این ماجراست.
زنان اما همواره میزایند، با درد میزایند. کودک در سیلابی از رنج موحش به دنیا میآید. به کودکی که در این عکس متولدشده نگاه کنید. اگر چاه را دهان در نظر بگیریم باقی اجزای صورت و مو قابل تشخیص است. زایشهایی که از تکنیک قتل خلق میشوند. شمارهی بالای اتاق وسطی چه عددی ست؟عددی بی عدد تعیین گشته برای گردن چیزها. طعمههایی برای تحقق. این یک ۹ معمولی نیست. نوعی ۹ است که بر اساس تکنیک های انضباطی به این شکل درآمده است. قدرت، توانایی به نیش کشیدن و دفرمه کردن کلیه اعداد را دارد. قادر است کودکانی را بزایاند که از سیاهچال هنجار به بیرون می خزند، از پوست سوسمارند و بوی لاشههای جنگ میدهند. آه کودکانِ این زنان: این روان رنجورانِ چرخ شدهی مطیع.