جاندارپنداری، یعنی قائل شدن روح و جان برای اشیاء و پدیدههای بیجان، از یک سو میتواند انسان را به ورطه خرافات و باورهای موهوم بکشاند اما از سوی دیگر ممکن است همچون ابزاری یا استعدادی یا حساسیتی هنرمندان را در کشف و توصیف جهان مادی پیرامونشان یاری کند.
به عنوان یک نقاشِ صحنههای شهری، من نیز فکر میکنم هر شهر جسمی دارد و روحی. جادهها، ساختمانها، خیابانها، کوچهها، محلهها و پیادهروها، اعضاء بدن تنومند شهر هستند. اما از روح یک شهر چگونه میتوان سخن گفت؟