معرفی مقاله:
این یادداشت مروری است بر نمایشگاه خودنگاریهای فریدون غفاری در گالری طراحان آزاد که در پاییز ۱۳۹۲ برگزار شد. این نقاشیها که تماماً خودنگاره هستند ویژگیهایی دارند که آنها را تا حدودی متفاوت میکند. و به گمان نویسنده آثار این نقاش در جامعهی هنری ایران بیهمتا است.
ثمیلا امیرابراهیمی این آثار را از حیث زاویه دید، ترکیببندی رنگی و بافت مورد بررسی اجمالی قرار میدهد. و معتقد است رویکرد نقاش به خودنگاری متفاوت است. و نمایش این مجموعه هدفی متفاوت دنبال میکند. نقاش در این آثار به دنبال متجلی کردن روح خود است. و میکوشد تا در ادامه سنت رامبراند و فروید رسانهی نقاشی را در حداکثر گنجایش آن به چالش بگیرد. نقاش میخواهد از طریق خودنگاری و خودشناسی موقعیتی انسانی را نمایش دهد. نویسنده برخی از آثار این نقاش در فاصله سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۲ را به صورت اجمالی مرور میکند. (برای مطالعهی بیشتر پیرامون خودنگاری به متنی به قلم جولیان بل با همین عنوان مراجعه کنید)
.
اگر علاقهمند به مطالعهی نوشتههای فریدون غفاری هستید، متن «نقدی به وضعیت کنونی آموزش نقاشی» را به شما پیشنهاد میکنیم.
.
بخشی از مقاله:
در گالری طراحان آزاد با پانزده خودنگاره کوچک فریدون غفاری روبرو میشویم. نقاشیهایی کوچک و تاریک، بدون قاب، امضا و تاریخ، بدون بیانیه (استیتمنت) بر دیوار، بدون لیست قیمت روی میز…. هشت زاویه روبرو و هفت زاویه سه رخ. همه تیره و تار، سنگین و تلخ. پالت رنگی به قهوهای و خاکستری و نورهای زرد و سفید محدود شده. بافت زمخت رنگها بیدلیل روشنی، گاه مات و گاه براق دیده میشود. کنارههای تار و مبهم سر و صورت در زمینه کمابیش همرنگ محو شده، تکنیک رنگ و روغن به شیوهای نامعمول به کار آمده و غلظت و حجم رنگ در تاریکی بیش از روشنایی است.
این شیوه رنگگذاری و ایجاد بافت، کنتراست رنگ و سایه روشن را به حداقل رسانده کار راه مسطح، کدر و خاموش کرده است. در حرکات چهره یا زمینه نقاشیها هیچ اتفاق خاصی که توجه بیننده را جلب کند، نمیافتد. پانزده خودنگاره باوجود تفاوتهای جزئی در زاویه سر و حالت صورت، یکسان به نظر میرسند.بیننده عجول در اولین نگاه از سادگی این مجموعه مبهوت میشود و ناامید از یافتن تفاوتی مشهود در بین آثار بدون خاطرهای روشن از تکتک کارها گالری را ترک میکند.
اما بمانیم و کمی نزدیکتر شویم. نقاشیهای غفاری از حیث شخصیتپردازی نیز به آسانی ما را راضی نمیکنند. خطوط اصلی چهره متغیر و شخصیت مدل لغزنده و دست نیافتنی است. چشمها که آینه رواناند به سختی قابل تشخیصاند چرا که در تاریکی و ابهام فرو رفتهاند. اما نگاه، وجود دارد. نگاه از حالت سر و صورت و سایه روشن چهره به نحوی «احساس » میشود. پیشانی، گونه و بینی از تاریکی بیرون میآیند و حالت و وضع سر و گردن و پخش نور در نقاشی نگاهی را به وجود میآورد که از فاصله دور بیشتر «دیده » میشود.
در این نزدیک و دور شدن به نگاه و اجزاء چهره است که حال درونی مدل بر ما آشکار میشود. نقاشیها بیش از اینکه ما را با شباهت فیزیکی یا شخصیت بیرونی و پرسونای مدل روبرو کند با حالت درونی و روحی یا «مود » خاص او مواجه میکند که با کم و بیش تفاوتی در همه کارها مشترک است. گوشه گیر ، شکاک، افسرده و مضطرب.
اما جالب این است که با وجود شباهت کارها به یکدیگر، اگر تنها یکی از آنها را درکنار نقاشیهای دیگری میدیدیم مفهوم و شیوه خاص کار فریدون غفاری را درک نمیکردیم. جمع شدن این تعداد کار شبیه به هم در یک جا، نشان میدهد که رویکرد این نقاش به خودنگاره متفاوت است. و نمایش این مجموعه هدفی دیگر دارد. استمرار و سماجت او در خلق این خودنگارهها در طول چندین سال بدون اینکه به موضوعی دیگر متوجه شود حاکی از آن است که خودنگاری برای او فقط برای تمرین چهرهنگاری یا خلق مجموعهای ماهرانه از حالات و آرایشهای مختلف سر و صورت و قرار دادن آن در زمینههای رنگین و جذاب نبوده است.
فریدون غفاری با محدودکردن خود به یکی دو زاویه دید و استفاده از پالتی خاموش و محدود، اصرار دارد چیزی به ما بگوید که شاید تاکنون نمیدانستیم. غفاری تأمل در خویشتن را هم از نظر انکشاف درونی و هم از نظر جسمیت بخشیدن به تصویری که نقاشی میکند به حد یک وسواس کشنده میرساند. با این همه شبیهسازی چهره به هیچ وجه هدف او نیست.