معرفی مقاله:
دیزاینرها را معمولاً با یک تصویر برجسته میشناسیم؛ گلیزر را با پوستر باب دیلن معروفش، پل رند را با لوگوی آیبیام و استفان زاگمایستر را با پوستری که در آن تایپ را بر بدن خود حک کرده است. اما شاید از دیدگاهی تاریخ نگار، برجستهترین حرکت حرفهای زاگمایستر این اثر نباشد. مسلم است برای دریافتِ میزان اثرگذاری طراح در تاریخِ حرفهاش باید بدیعترین و عجیبترین رویکردهای او بررسی شوند.
استفان زاگمایستر، متولد برگنز اتریش و تحصیلکردهی گرافیک در دانشگاه هنرهای کاربردی وین است، که از سال ۱۹۸۶ با بورسیهی مخصوصِ دانشجویانِ خارجی ایالات متحده (بورس ِفولبرایت) به انستیتوی پرت نیویورک رفت تا تجارب طراحانهی خود را افزایش دهد. از آن پس زاگمایستر به جز موقعیتهای کاری گاه بهگاهش در وین و هنگکنگ، در شهر نیویورک ماندگار و به خلق آثار متعدد در زمینههای مختلف دیزاین مشغول شد.
شارلوت و پیتر فیل (۲۰۰۷) تا سال ِتألیفِ کتاب تاریخِ دیزاینِ خود، زاگمایستر را برندهی دریافت ۲۰۰ جایزهی دیزاین از جمله چهار نامزدی برای دریافت جایزهی گرمی و چند مدال طلا از باشگاه مدیران هنری نیویورک معرفی میکنند، که بیانگرِ کمیت و کیفیتِ کارِ این طراح است.
از مهمترین رویکردهای زاگمایستر در طراحی،آنچه بیش از این آمار و ارقام با هویتِ طراحانهی زاگمایستر پیوند خورده است، تایپوگرافیهای عظیم و متنوع اوست. او به عنوان دیزاینری که از جوانی سبک را در حرفهی دیزاین تکفیر کرده است، اکنون در ابتدای دههی ششم عمر خود طیف متنوعی از آثار هنری و تجاری را در کارنامهاش دارد. امایکدستترین و شاید اثرگذارترینِ آثارِ زاگمایستر جملاتی هستند که وی از دفتر خاطراتش بیرون کشیده و در مقیاسهای بزرگ در معرض دید همگان قرار داده است گویی طراح آنچه را که به آن معتقد است پیام اصلی اثرِ طراحی شده قرار میدهد و به عقاید خود ارزش تایپوگرافیک میبخشد. پرواضح است که این نوعِ غیر معمول از طراحی گرافیک به خاطر مقیاس آن وبه خاطر استفاده از فضاهای شهری میتواند نوعِ جدیدی از گرافیکِ شهری محسوب شود. در همین زمینه، استیون هلر(۲۰۰۸) این آثار را مناظر تایپوگرافی گونه میخواند. زاگمایستر عمدهی این پروژهها را در کتابی تحت عنوان چیزهایی که تاکنون در زندگی آموختهام منتشر کرده است و در این کتاب توضیح داده که این آثار در اوقاتِ مرخصی زاگمایستر و معمولاً در سفرهای او انجام میشوند. شخصی بودنِ عبارات تایپوگرافی شده و ظاهر حکیمانهی آنها (گویی اندرزی از یک فیلسوف برای بهتر زیستن باشند ) به این آثار ظاهری نصیحتگونه میدهد. ظاهری که در نگاه اول ممکن است با بیلبوردهای یک ارگان خیریه یا شهرداری اشتباه گرفته شود. اما هلر به شیوهی دیگری به قضیه نگاه میکند.
از نظر هلر، جملاتی همچون«پول، مرا خوشبخت نمیکند» که برای مدت محدودی بر دو وجه وسیعِ ساختمان کازینویی در شهر لینتس اتریش نصب شده بود و «تلاش برای به نظر خوب آمدن، زندگیِ من را محدود میکند»که بر بیلبوردهای پارکی در فرانسه برپا شد و یا «صادق نبودن علیه من عمل میکند»اندرز شخصی نیستند. به نظر میرسد، تأثیر بلامنازع فرم، انتخاب رسانه و وجود محتوای شخصی و بیواسطهی این آثار هلر را به چنین نتیجهای نزدیک کرده باشد.
یکی از معروفترین پروژههای زاگمایستر دیزاینی است که وی برای فستیوال دیزاینِ شش شهر در اسکاتلند انجام داده است. به این شکل که شش میمون بادکنکی سیاه و سفید عظیم الجثه در شش شهری که این جشنواره در آنها برپا بوده است کلماتِ عبارت”همه فکر میکنند حق با ایشان است” را نمایش میدادند. میمونهای سیاه و سفید بادکنکی بسیار عظیم شهرت و اهمیتِ جشنواره را چندبرابر کردند. اینجا درست نقطهای است که اهمیت رویکرد زاگمایستر مشخص میشود. جایی که قرار است تبلیغاتِ محیطی ـ شهری بدون دخالت فردیتِ دیزاینر به تبلیغِ چنین رویدادی بپردازد، اثرِ به ظاهر شخصی و هنرمندانهی این طراح از خصلتهای طراحی گرافیک شهری از جمله اندازهی بزرگ و جلب توجه عموم استفاده میکند تا نه هدفی شخصی بلکه تجاری را به ثمر برساند.