محمدرضا یگانهدوست در این مقاله با استفاده از مفهوم واپسین انسان در آرای نیچه نگاهی داشته به انتخابات ریاست جمهوری ایران. او با این مفهوم سعی داشته تا تحلیلی از نامزدهای انتخاباتی ارائه دهد.
بخشی از مقاله:
در روزهای پس از انتخابات ریاستجمهوری ایران در فضای مجازی میان طرفداران دو رقیب اصلی گفتوگویی شکل گرفت که گویی دوطرف مشغول بازخوانی بخش پنجم پیشگفتار چنین گفت زرتشت نیچه بودند. در آنجا توصیف پرآهونالهی زرتشت از میانمایگی خفتبار واپسین انسان به پایان نرسیده است که غوغای شادی جمعیت برمیخیزد. آنان فریاد میزنند: «زرتشت، این واپسین انسان را به ما ارزانی دار. ما را بهصورت این واپسین انسان در آر تا ما ابرانسان را به تو ارزانی داریم.» در نسخهی امروزین این متن یکی از طرفداران رقیب بازنده خطاب به رئیسجمهور تازهمنتخب میگوید زبان ما را باز نکن… تو بهضربوزور اتاقهای فسقوفجور و نوشگاههای پنهانی در ستادهایت پیروز شدهای. اما در واکنش، موجی از لطیفهها و شوخیهای واپسین انسانها به راه میافتد. عدهای سراغ این ستادها را میگرفتند که اگر هنوز برچیده نشده است خود را بهسرعت به مکان واقعه برسانند و عدهای دیگر برافروخته شده بودند که چرا بدون تمتع از مواهب چنین ستادهایی، مفتومجانی، رأی دادهاند. در یک سو انسانی جدی، همراه با ایمان و غیرت و آماده برای فداکردن جان و نابودکردن مفسدان قرار داشت و در دیگر سو عدهای که از هیچ فرصتی برای شادی و تفریح درنمیگذرند و نهایتِ ستیزهجویی آنها راهپیمایی در سکوت است.
در این دورهی انتخابات تمامی نامزدهای ریاستجمهوری کمابیش به برتری عددی طبقهی متوسط شهری وقوف داشتند و کوشش خود را برای جلبنظر این جمعیت تأثیرگذار صرف کرده بودند. تفاوت آنها در تحلیلشان از نیازهای طبقهی متوسط و تصویری بود که از خود ارائه میدادند. در این میان، رئیسجمهوری منتخب توانست از خود تصویری ارائه دهد که در مقایسه با رقبایش، با سبک زندگی طبقهی متوسط شهری نزدیکی بیشتری داشت؛ البته هرچند نه این جمعیت انبوه سبک همگنی دارند و نه تصویر ارائهشده با قدر مطلقِ فرضیْ از سبک زندگی این طبقه یکسان است. فضای گردهمایی طرفداران نامزد پیروز سرشار از جوشوخروش و شادی و انرژی جوانی بود. تا جایی که تصاویر این گردهماییها بیشتر به کنسرتهای راک شباهت داشت. «رنگ انتخاباتی»، غیر از اینکه تکتک طرفداران را به یک رسانهی تبلیغی تبدیل کرده بود، هویت بصری منسجم و چشمنوازی را شکل داده بود که هواداران را بهلحاظ صوری به هم پیوند میداد، اما از آن مهمتر، رنگ بنفش نماد اتحاد و همدلی خردهفرهنگهایی شده بود که شاید تا پیش از آن کمترین وجهاشتراکی با یکدیگر نداشتند. تیم پیروز انتخابات تا حدی از نعمت شوخطبعی واپسین انسان برخوردار بود و میتوانست گهگاه چشمک بزند و تا حدی نیز با ظرافتهای حضور دربرابر دوربین آشنا بود و میدانست شوی تلویزیونی باید جذاب باشد.
واپسین انسان نیازها و آرزوهایی کوچک دارد؛ درآمد کافی، خوراک، پوشاک، سرپناهی مطمئن، تفریح، شادی، سلامتی، زیبایی، امنیت، آزادی عقیده (اگر دیگر اصلاً عقیدهای باشد!) و انتخاب سبک زندگی، آموزش مناسب بدون تبعیض قومی و جنسیتی و… با هر ملاکومعیاری سطح رفاه عمومی تحتفشار مستمر مطالبات میانگان و میانمایگان ارتقا یافته است. آمار و ارقام مستند و دقیق ملاک ارزشگذاری واپسین انسان است. در قعر تمامی جدولها و نمودارها و رتبهبندیهای جهانی برای قدرت و عزت و استقلال، برای آرمانهای بلند و ایمانی، جایی وجود ندارد. در این وضعیت حساسیت سیاسی تودهی مردم البته شاید بیشتر هم باشد، منتها این حساسیتی است که با منفعتطلبی شخصی پیوندی وثیق دارد و مستقیماً با محاسبهی سودوزیان شخصی مربوط است. واپسین انسان کسی است که در نبود چیزی بهعنوان آرمان جمعی، منافع ملی را ترجمانی از منافع شخصی، منتها در ابعادی بزرگتر، میداند و از همین رو میتوان گفت واپسین انسان تنهاترین انسان نیز هست؛ حتی وقتی در مقام پیروزِ تنها، در جمع یا جامعه خوش باشد و خوشحالی کند.
.