الک ساث کلبه‌ی بچه‌گی‌های جانی کش alec soth

در باب یک مطلوب شخصی / محمدرضا میرزایی

 

معرفی مقاله:

محمدرضا میرزایی در این مقاله از عکاسی نوشته است اما به اعتقاد او نوشتن از عکس و از عکاسی کار دشواری‌ست. او اضافه می‌کند: اگر می‌خواهید بدانید چرا، توصیه می‌کنم متن‌هایی که رابرت ادمز در این باب نوشته را بخوانید. دوست ندارم این‌طور بگویم که نوشتن در‌باره‌ی عکاسی کاری بیهوده است، چون افرادی چیزهایی نوشته‌اند که ارزشمند بوده حتی به اندازه خود عکس‌های مورد بحث و حتی گاهی بیش از آن‌ها. عکس‌ها نیاز دارند که دیده شوند، احتمالاً نویسندگانی هم هستند که دوست می‌دارند که عکس‌های مورد علاقه‌‌شان بیشتر دیده شوند و مجلات هم که ناگزیرند متنی را با آن‌ عکس‌ها همراه سازند.

.

بخشی از مقاله:

همیشه مواجهه با منظره‌های کلاسیک هلند، برایم تجربه خوشایندی بوده است. از ویژگی‌های این پرده‌ها می‌توانم به آسمان‌های فراخ، رنگ‌های کم رمق و وجود عناصر انسانی، مثلا کلبه یا شهری در دور دست اشاره کنم. اینجا باید از پرده‌های جیکوب فن رایسدائل نام ببرم که چون سایر پرده‌های هلندی‌ها بسیار طبیعت‌گرایانه و نزدیک به تجربه‌ای بود که در صحنه، در پیش روی نقاش اتفاق ‌می‌افتاد برخلاف ایتالیایی‌ها که در همان سال‌ها با ترکیب‌بندی‌های با شکوه واقعیت رابرای پرداختن به موضوعات اساطیری و یا مذهبی از نو می‌ساختند.

نمی‌دانم این تنها یک باور شخصیست یا جدا همینطور است که من منظره‌های هلندی قرن هفدهم را بسیار فروتنانه و نزدیک به عکاسی سرد و بی طرف امروز آمریکا می‌بینم. نزدیک به چیزی که در ” کلبه بچگی‌های جانی کش“‌ اثر الک سوث یافته‌ام.

کلبه‌ی بچگی‌های جانی کش” بله؛ این خانه‌ی کیریس ایساک و یا ریموند کارور نیست. که البته اگر هم بود، هنوز این عکس را دوست می‌داشتم. اما به هر حال این کلبه‌ایست که جانی کش در آن قد کشیده و این عنوان همان چیزیست که نمی‌گذارد دیگر به این عکس به عنوان یک تاویل شخصی، یک بازسازی و یا نمونه‌ای معاصر از یک زیبایی‌شناسی قدیمی و کهنه نگاه کنیم. اگر بخواهیم به جذابیت‌های مستند این عکس بپردازیم باید بگویم که این کلبه همانجایسست که جانی، برادرش را از دست می‌دهد؛ ابتدای همان دردی که بر تمام زندگی جانی کش سایه می‌افکند و شخصیت او را به عنوان یک آوازخوان-ترانه نویس برجسته شکل می‌دهد.

شخصیت جانی کش و زندگی‌اش در کنار صدای منحصر به فرد و ترانه‌هایی آغشته به عشق و درد و لبخند، برای من یکی نمادیست از همان سادگی و فروتنی که پیشتر در شخصیت صوری این عکس جستجویش می‌کردم.

به من توصیه شده که متنم خیلی بی ارتباط به ویژگی‌های عکاسی مستند نباشد که خب، فکر می‌کنم شده. پس حیفم می‌اید که این پاراگراف آخر را ننویسم. این که این عکس بدون در نظر گرفتن عنوان آن یکی عکس زیبا از یک کلبه قدیمی رها شده در یک چشم‌انداز است و با عنوانش خیلی بیشتر از این‌هاست.خیلی خیلی بیشتر. با این عنوان این کلبه تبدیل می‌شود به نمادی از آمریکا و زندگی آمریکایی با تمام سر بالایی ها و سراشیبی‌هایش. به این‌که در این سرزمین یک بچه مزرعه‌دار تا کجا می‌تواند رویاهایش بالا بلند باشد.

سبد خرید ۰ محصول