پوستری از بریان کالینز. طرح جلد مجله‌ی عنوان

درک ایجاد ارتباط در فضای سه بعدی / استیون هلر و ترزا فرناندز / شاداب دادگر

 

 

معرفی مقاله:

از قرن هجدهم میلادی تاکنون، طراحان گرافیک همواره با مقوله‌ای سر وکار داشته‌اند که امروزه به عنوان گرافیک محیطی شناخته می‌شود. این مقوله پیش از این با عنوان تابلونویسی شناخته می‌شد ـ البته باید اذعان کرد که اگرچه نظام جدید و امروزین دقیقاً منطبق بر قوانین قدیمی نیست، لیکن گویی نکات ارزشمند موجود در نظام صنایع‌دستی قدیمی از آن استخراج شده و اکنون به شکل یک تخصص ویژه و پیچیده درآمده است؛ تخصصی که علاوه بر سایر صنعت‌گران این حوزه، تابلونویسان را نیز در روند پروژه‌ها با خود درگیر می‌کند. امروز، طراحان گرافیک محیطی با طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های طراحی درگیرند، از بیلبوردها گرفته تا مسیریابی، و یا طراحی کیوسک‌های تعاملی. قطعاً، هر فعالیت و جنبه‌ای از طراحی که با محیط فیزیکی بیرون یا درون سر و کار داشته باشد برای یک طراح محیطی شروع یک بازی جذاب است. برای آنهایی که به معماری عمومی یا معماری داخلی علاقه دارند، این تخصص یک نقطه‌ی ‌مشترک سودمند محسوب می‌شود. طراحان گرافیک محیطی به صورت پایه‌ای در تیم‌های دیزاین و برنامه‌ریزی پروژه‌ها حاضر می‌شوند تا مشکلات بومی از همان ابتدا رفع شده، و برای فضاهای فرهنگی، تجاری و مسکونی نیز تصمیماتی درست اتخاذ شود.

از همان مراحل ابتدایی و اولیه، طراحان محیطی با شکل، ظاهر و حسی که از نشانه‌ها منتقل می‌شود درگیرند؛ از یک میز فروش ساده در یک خرده‌فروشی کوچک گرفته تا یک سیستم مسیریابی تمام و کمال در یک بیمارستان، تئاتر یا موزه. مورد اول می‌تواند جزو مواردی محسوب شود که ارتباط اندکی را با سایر مسائل معماری یا دکوراسیون داخلی در برمی‌گیرد؛ اگرچه این آخری اغلب عنصری از یک هویت هماهنگ است: مثلاً لوگوی یک مؤسسه و المان های گرافیکی مربوطه، به عنوان جنبه‌های محیطی مختلف کل یک پروژه معمولاً همزمان با هم پیش می‌روند. دستیابی به موفقیت در این شکل از دیزاین، به سادگی زدن یک تلنگر و تبدیل اشکال یک یا دو بعدی به احجام سه‌بعدی نیست. در واقع ساختن یک طرح کاملاً تخت و مسطح و تبدیل آن به اشیای سه‌بعدی دینامیک، توانایی شدیدی را طلب می‌کند. درعین‌حال، این عمل روندی انتزاعی هم نیست؛ یک طراحی محیطی باید دارای تجربیات و دانش فراوانی نسبت به انواع متریال و روند تولید فعلی باشد تا بتواند ایده‌های روی کاغذ را به اشیای کاربردی بدل کند. در سال‌های اخیر، نمایشگرهای دیجیتال به شکل گسترده‌تری در فضاهای مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند. این موضوع بدون شک در آینده منجر به رشدی فراگیر در این حوزه خواهد شد.

اگرچه گرافیک دوبعدی، هنری سودمند درجهت تأمین منافع محسوب می‌شود، اما گرافیک محیطی قطعاً به دلیل تأثیر مستقیمی که روی عموم مردم دارد نیازمند اعمال توجه بیشتری به کاربردی بودن است. در این مورد، لزوماً دیگر این عبارت قدیمی مبنی بر اینکه آثار زیرمجموعه‌ی گرافیک‌ دیزاین برخلاف معماری هیچ‌گاه به افراد آسیبی وارد نخواهند کرد، صدق نمی‌کند. یک بنا که به شکل بدی ساخته شده، و یا یک نشانه‌ی درست نصب‌نشده، می‌توانند به مخاطبان آسیب‌های فیزیکی جدی وارد کنند. در حقیقت دانستن کامل امور فنی در این شکل از دیزاین جزو حداقل نیازها محسوب می‌شود؛ بنابراین طراحان محیطی ـ که بسیاری از آنها کار خود را در ابتدا به عنوان طراح گرافیک آغاز کرده‌اند ـ باید بهره‌مند از  تمرینات گسترده و انجام کارآموزی فراوان در محیط‌های طراحی باشند تا بتوانند نقش بهتری را در طول انجام وظیفه‌شان در این حوزه ایفا کنند. اگرچه اغلب مدرسه‌های هنر و دیزاین، واحدهای طراحی محیطی را به عنوان زیرمجموعه‌ای از طراحی گرافیک ارائه می‌کنند، اما برای آنهایی که خواستار ادامه‌ی این تخصص به صورت جدی هستند، باید درس‌ها و واحدهای سخت‌تر و تخصصی‌تری لحاظ شود.

گرافیک محیطی عنوانی کلی برای فعالیت‌های متفاوت در زمینه‌ی دیزاین است که مسیریابی یکی از رایج ترین آنها محسوب می‌شود. در طول زندگی برای هرکسی پیش‌ آمده که در یک راه پر پیچ‌وخم گم شود؛ درحالی که در بسیاری از موارد، علائم یا به کلی وجود نداشته‌اند، یا بسیار گیج‌کننده بوده‌اند. یک مسیریابی موفقیت‌آمیز، بدون نقشه یا حتی با وجود نقشه، همواره بر نظامی یکپارچه از نشانه‌ها استوار است.

محصولات مرتبط

سبد خرید ۰ محصول