بخشی از مقاله:
صد سال از تأسيس مدرسهی صنايع مستظرفه مىگذرد؛ مدرسهاى با شيوهی جديد آموزش به روش غربى. امروز كه به دنياى هنر معاصر ايران مىنگريم، تصویر جهان هنرِ يك سده پيشِ ايران قابل تصور نيست. حتى نمىتوان تصور كرد اين تغييرات بنيادين ظرف چهار نسل به وقوع پيوسته و اين دنيا نبيرهی آن جهان است. تصويرى كه ايرانیان در اين يك سده خلق کردهاند، هيچ شباهت و تناسبى با تمام تصاويرى كه از ۵۰۰۰ سال پيش مىكشيدند يا مىديدند ندارد. تغييرى كه گويى از مغز و چشمى جهش يافته برآمده است.
آنچه پس از به آخر رسیدن سلطنت طولانی ناصرالدینشاه [از نظام قدرت] بهجا ماند، اسکلتی از یک دولت مرکزی بیش نبود که فقط از نه نهاد کوچک _ادارههای بدون بوروکراسی_ تشکیل میشد. از این نه نهاد حکومتی پنج وزارتخانه (داخله، تجارت، معارف و فواید عامه و امور عامهو هنرهای مستظرفه و پست تلگراف) کاملا جدید بود و عملا فقط روی کاغذ وجود داشت. (تاریخ ایران مدرن، یرواند ابراهامیان، ترجمهی محمدابراهیم فتاحی، صفحهی ۲۹) تغییرات اجتماعی و تحولات عصر تجدد نوع دیگری از آموزش هنر را طلب میکرد. بعد از انقلاب مشروطه و در حدود صد سال پیش مدرسهی صنایع مستظرفه با الگوبرداری از آکادمی بزار تاسیس شد و در آن نقاشی و مجسمهسازی و فرشبافی و منبت کاری و مینیاتور و تذهیب آموزش داده میشد، با کمتر از سی نفر هنرجو در باغی وسیع و نزدیک بهارستان. ساختن مدرسه ۴۰۰ تومان هزینه برداشت و مخارج یک سالش ۷۰۰۰ تومان بود. کمالالملک _استاد مدرسه_ ماهی سیصد تومان حقوق میگرفت. مخاطبان این استاد و آن شاگردان به سختی به عدد صد نفر میرسیدند. هنوز هنر معنایی معادل واژهی Art نداشت و مدرسه، مدرسهی صنایع مستظرفه بود. در سال ۱۳۱۰ ه.ش یکی از بهترین تابلوهای کمالالملک (پرترهی سردار اسعد) به قیمت ۵۰۰ تومتن (معادل ۷۳ پوند انگلستان و ۳۶۵ دلار آمریکا) خریداری شد.