درباره‌ی موسیقی عامه / مسعود یزدی

 

معرفی مقاله:

”جامعه‌شناسی موزیک توده در ایران“ اولین مقاله‌ی تحلیلی‌ای است که با نگاهی انتقادی و به خصوص بر پایه‌ی نظریات آدورنو درباره‌ی موسیقی مردمی (موسیقی عامه) در ایران نوشته شده. مسعود یزدی این مقاله را اولین بار در سال ۱۳۵۹ و در نشریه‌ی ”جدل“ به چاپ رسانده است. متن کامل این مقاله هم اکنون در کتاب ”تک گویی فرجامین“ (گزیده مقالات مسعود یزدی) از انتشارات گام نو در دسترس است. نوشته‌ی زیر گزیده‌ای از آن مقاله است. که به عنوان تبار و در مقام گشایش بحث، در اینجا به چاپ می‌رسد.

 

اگر علاقه‌مند به مطالعه‌ی بیشتر پیرامون هنر عامه‌پسند هستید، دو مقاله‌ی «قدرت و ضعف هنر مردم‌پسند» به قلم بابک احمدی و «ساسی مانکن: موسیقی در فضای اجتماعی مهمل» به قلم باوند بهپور را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

.

بخشی از متن:

۱. نکته اصلی در هر تحلیل، نمایش، انعکاس و تجلی ایدئولوژی حاکم بر قطعات موزیک است.

۲. موسیقی عامه بدون تردید دارای شکلی منجمد و بسته است که در آن صور، فرم و سازمان یک قطعه موزیک بسیار قابل فهم برای توده است. این سادگی سبب می‌شود که فرد در هر لحظه که بخواهد در متن آن قرار گیرد و یا به سادگی از آن بیرون بیاید.

٣. موسیقی عامه‌پسند کلا حاوی این خصوصیت است که در آن، دنیا ، آشنا، قابل کنترل و قابل پیش‌بینی است. حال آنکه پیچیدگی یک فرم موزیکال می‌تواند باعث افزایش اضطراب و دلهره شود . موسیقی عامه کوششی در جهت پیروزی بر دلهره و اضطراب‌های اجتماعی است.

۴. در نوعی از موسیقی عامه (حمیرا هایده و غیره) فضای موزیک به شکلی قراردادی، خسته‌کننده و محزون است. حزن در این نوع موزیک بیشتر در رابطه با ترس از جدایی، تنهایی و بی‌کسی است. این ناله های محزون عاشقانه در حقیقت همان زیباسازی رنج‌کشیدگی است. اما اینکه تنهایی و بی‌کسی با صدای زنانه منعکس شود معنایی خاص دارد. در اینجا زنانگی همانا بازگشت به رحم مادر (برطبق تئوری فروید) و محیط گرم و فردی شده خانواده است.

۵.موزیک کند، در حقیقت نمایشگر نوعی ترس از تنهایی و جستجو برای نجات دهنده است. بطئی بودن موزیک و تصویر، نوعی پذیرش شکست و ناکامی از یک سو، و ترس از به هم ریخته شدن فرم‌های قابل درک از سوی دیگر است.

۶. در حقیقت، موسیقی عامه بخشی از مکانیسم توليد آگاهی مجازی است که در آن فرد، خود را در رابطه‌ای تخیلی مشاهده می کند و پیچیدگی روابط اجتماعی و درک آن را فدای دنیای یک بعدی و وهم‌آلود می‌کند . در موسیقی عامه‌پسند، فرد رنج‌های دنیوی خود را به جهانی دیگر منتقل می‌کند . گویی که فقط تجربه‌های زورکی عشق پاسخ نهایی به بحران‌ها و زخم‌های اجتماعی است.

۷. عشق در موسیقی عامه نوعی وسیله و کاتالیزور برای رهایی از آن دسته از غم‌هایی است که فرد را در تنهایی دچار بحران و تشویش می‌نماید. باید دانست که برای خرده بورژوا غم و رنج همیشه باید بتواند شکلی عینی و معین در دنیای خارج پیدا کند. به عبارت دیگر اگر غم نتواند به شکل سازمان یافته منعکس شود، فرد دچار تشویش بی‌نظمی می‌شود.

۸. نتیجه این تجربه کلیشه‌ای رنج دوری، همانا بی‌حس شدن ابعاد زیبایی‌شناسی فرد است. آدورنو معتقد است موسیقی عامه‌پسند منجر به کر شدن و سرکوب شدن حواس متعالی زیبایی‌شناسی در انسان می‌شود.

۹. در نوع دیگر موسیقی عامه در ایران که فرهاد می‌تواند معرف آن باشد، عملکرد ایدئولوژی و آگاهی مجازی به گونه‌ای دیگر است. موزیکال شدن شعر شاملو چیزی جز ساده کردن آن برای به خاطر آوردن سریع نیست. در متفکرانه‌ترین نوع شنیدن موزیک فرهاد و شعر شاملو، تصویری که به دست می‌آید یک دلتنگی سطحی برای از بین رفتن شهری قدیمی و آشناست.

۱۰. آنچه که مسلم است این است که در سراسر موسیقی عامه در ایران، جهان‌بینی خرده بورژوازی مکانی والا دارد. ترس از دوری و اشتیاق شدید برای نزدیک شدن به معشوق، همان انعکاس نوع زندگی جدید است که در آن روابط بر اساس ضوابط تولید ساده کالایی قرار ندارد. فقط در جهان کالایی شده است که فرد نیز چونان کالا مجرد بوده، موقعیت ممتاز و یکه خود را از دست می‌دهد. دقیقا همین طبقه خرده بورژواست که خود را در معرض بیشترین تحقیر در جامعه جدید می‌بیند.

سبد خرید ۰ محصول