كتاب درباره عكاسی در نوع خود كتاب كلاسیكی است. و در واقع چندان نیاز به معرفی ندارد. احتمالاً این كتاب خواندهشدهترین كتاب دستكم در میان متون نظری تاریخ عكاسی است. و جالب آن كه این كتابِ محبوبِ مخاطبانِ عكاسی در اساس در نقد كردوكار و نقش تصاویر عكاسی در زندگی مدرن نوشته شده است.
چنانكه در مورد بسیاری از مقالات و كتابهای كلاسیك نظریه عكاسی میتوان گفت. این كتاب در واقع حاصل تأملی از «بیرون» نهاد عكاسی بر عكاسی است. و از یك نظر به آن نوع «نقد ایدئولوژی»ای نسب میبرد. كه كموبیش از نیمه سده بیستم به این سو به شكل اصلی تولید نظری در فلسفه و علوم انسانی اروپایی بدل گشته است. اما برخلاف بسياری از نمونههای اخير چنين تحلیلهای فرهنگیای كه به شكلی نهچندان خلاقانه نظریه مورد نظر خود را به حوزه مطالعاتی خاصی -مثلاً ادبيات، سينما، عكاسي، و غيره- «انتقال » میدهند. تا از آن برای تحليل مواد و موضوعات آن حوزه خاص استفاده كنند. اين كتاب با نوعی تيزبينی نسبت به خود عكسها و اشكال مختلفِ گره خوردن آنها با انواع روندها و روالهای نهادی و زيستیِ جامعه مدرن و -در واقع، میتوان گفت با نوعی حساسيت «منتقدانه »- نوشته شده است.
و در واقع تا آنجا كه بتوان در مورد آن از اصطلاح «نظريه » استفاده كرد. بايد گفت كه نظریهی آن بيشتر از دل خود عكسها و كاركردهای نمونهوار آنها بيرون آمده است.
كتاب لحن كم و بيش بدبينانهای دارد. و از خوشبينیهای برخی ناظران پيش از سوزان سانتاگ و همزمان با او در مورد پتانسيلهای انقلابی، شناختی، يا هستیشناختیِ مديوم عكاسي در آن خبری نيست. كتاب سانتاگ از اين نظر در سنت متونی جای میگيرد كه در مورد ماهيت تصاوير ماشينساخت و تكثيرپذيرِ عكاسی، و نفوذ فزايندهی آنها در كليه عرصههای عمومی و خصوصیِ زندگی در نيمه دوم قرن بيستم عموماً با لحنی تيره و تار سخن میگويند.
برای درك بهتر موضع سوزان سانتاگ بايد در نظر داشته باشيم كه او زمانی در مورد عكاسی میانديشد. كه در طول يكی دو دهه پيش از آن برخی از پتانسيلهای عكاسی عملاً در عرصه جوامعی چون جامعهی امريكا به فعل رسيدهاند. و در ريشه گرفتن تحولاتی نقشی اساسی ايفا كردهاند. كه سوزان سانتاگ نمیتواند جز با نگاهی بدبينانه و لحن انسانی اخلاقی سرزنشگرانهبه آنها بينديشد.
كار سوزان سانتاگ را میتوان از يك نظر واكنشی متفاوت نسبت به همان پديدهای دانست كه يك نسل پيش از او در پاپ آرت امريكايي مشاهده میكنيم. نسلی كه در آن، از پيِ رونق اقتصادی و موفقيت در جنگ جهانی دوم كه امريكا از لطمات آن برحذر ماند. چشمانداز روشنی نسبت به جامعه امريكايی و آينده آن وجود داشت. و در آن انگارههايی چون رفاه، مصرفگرايی، موفقيت، و در يك كلام مفهوم «رؤياي امريكايی » قوت میيافت. (هرچند كه موضع هنر پاپ به اين فضا از همان زمان نيز موضعی دوپهلو و هزلآميز بود.)
در عوض، در دهه هفتاد كه سوزان سانتاگ كتاب درباره عكاسی را مینوشت. (سال ۱۹۷۷)، با امريكايی سروكار داريم كه جنگ ويتنام و مخالفت گسترده داخلی با آنرا از سر گذرانده. همچنین ناآرامیهای اواخر دهه شصت، و جنبشهای اجتماعی مختلفی را پشت سر گذاشته است. كه در نتيجهی آنها نوعی احساس ركود و رخوت جايگزين احساس خوشبينی گذشته شده است. احساسی كه در واقع میتوان آن را مقدمه شكلگيری فضای فرهنگیای دانست. كه در ادامه با عنوان «پست مدرن » شناخته شد.
در اين ميان، نكته با اهميت آن است. كه در طول اين چند دهه تصاوير و مشخصاً تصاوير فوتوگرافيك نقش فزايندهای در فضای فرهنگ عمومی جامعه امريكا (و به تدريج، جامعه جهانی) ايفا كردند. به نحوی كه بسياری از نقدهايی كه به تدريج از اين سالها، عمدتاً از موضع چپ، بر روند كلی جامعه غربی و امريكا به عنوان شمايل اصلی آن وارد شد. بر محوری كلی میگردند. كه در يك كلام میتوان آن را در «غلبه تصوير بر واقعيت» خلاصه كرد.
در اين چارچوب، میتوان گفت چشماندازی كه كسانی چون سوزان سانتاگ در آن سالها از سرنوشت جامعه تصويرمحور مدرن و به تدريج پست مدرن، و نقش تصاوير فوتوگرافيك در آن، ترسيم كردند. از آن زمان تاكنون به نحو فزايندهای تقويت شده است.
اگر به قلم و اندیشههای سوزان سانتاگ علاقهمند هستید دو متن «عکاسی در چارچوب علوم انسانی» و «یک فرهنگ و حساسیت جدید» را از این نویسنده به شما معرفی میکنیم.