مهرداد عمرانی در مقالهی خود نگاهی دقیق به درختان نقاشیهای داوود امدادیان داشته است. او در این نوشته با تحلیلی از شمایل و رنگ درختان آغاز کرده و در ادامه نسبت درختان نقاشیهای امدادیان را در تابلوهای گوناگونش با فضا و زمان سنجیده است. درختانی که به نماد آثار امدادیان تبدیل شدهاند و در مقیاسهای گوناگون کاری کردهاند که عناصر دیگر نقاشی کمتر به چشم بیایند. با بررسی این عوامل عمرانی وجهی متفاوت از آثار امدادیان را بررسی کرده است.
بخشی از مقاله:
هستی درختان امدادیان مستقل از فضای اطرافشان است. فضای اطراف جامهای است که بر تن آنها دوخته میشود. اندازهی درختان تابعی از اندازهی قاب است نه فاصلهی ما یا شاهدان کوچک و بزرگ درون اثر. اگر میتوانستیم آرامآرام به درختان امدادیان نزدیک شویم عدم تغییر اندازهی آنها نسبت به قاب میتوانست مانند تمهیدی هیچکاکی در بازی با لنز زوم تجربهای سرگیجهآور باشد. در مرور آثار او به دو راهحل برای پیشگیری از باطل شدن این سحر، یا حداقل تعویق آن، برخوردم. اولی حذف هرگونه مقیاس مشخص است: شاهدان انسانی، حیوانات و درختان ناتورالیستی. بر این گروه از نقاشیها سکوتی نوستالژیک حکمفرماست. به نظر میرسد که هنرمند به سکون ابدی آنها با کششی وافر مینگرد ولی قصد وارد شدن به جهان نقاشی را ندارد. صنوبرهای تبریز شمایلی است که تا ابد عزیز داشته خواهد شد، اما جهان اکنون او نیست.
تمهید دوم پنهان کردن محل اتصال درختان به زمین است. اگر نشود بر اساس درکی پرسپکتیوی جای آنها را تشخیص داد، حداقل به شکلی تئوریک، آنها میتوانند در هر فاصلهای از ما واقع شده باشند و در نتیجه در هر هیبت و اندازهای حضور داشته باشند. یکی از مؤثرترین و در عین حال زیباترین روشهای بهکارگرفته شده برای این پنهانکاری خط باریک مهای آبی رنگ است.