بخشی از مقاله:
امت گاوین: شاید عمری طول بکشد تا بفهمیم آنچه احتیاج داریم بگوییم چیست. بیشتر ما وقتی خیلی جوان هستیم سر از جایی درمیآوریم که احساساتمان ما را به آنجا هدایت میکنند. اما چه بسا زیبایی همین تردیدها در جریان آزمودن تمامی این راههای پیش رو باشد که در واقع، ناخودآگاه، ما را به شناخت آنچه برایمان مفید است و نیاز ریشهداری را در درونمان ارضاء میکند رهنمون میشود. در عین حال مایلم فکر کنم لازمۀ آنکه هر یک از ما کار واقعاً تازهای انجام دهد آن است که نتوانیم بفهمیم دقیقاً چه کار میکنیم. در نتیجه احتمالاً نمیتوانیم بفهمیم که آنچه واقعاً احتیاج داریم هم چیست. حداقل از نظر اصالت. اما هنوز هم احساس خوبی نسبت به آنچه نیازها و انگیزههایمان ما را به بیان آن وا میدارند میتواند وجود داشته باشد.
پسر کوچکترمان، ایزاک، و من، وقتی او شباهتهای روحی میان من و برادر بزرگش، ایلیا، را که او هم هنرمند است به من یادآور شد، گفتگوهای بسیار جدیای راجع به تمامی آن موضوعات دشوار با هم داشتیم. آنچه واقعاً برای ایلیا مهم بود، اغلب همان چیزی بود که نمیتوانست یا نمیشد دربارهاش حرف بزند. – ایزاک باعث شد این را بفهمم.– …
البته این یکی از نکتههای واقعاً مهم دربارۀ هنر است: هنگام خلق یک اثر هنری، بیش از آنچه در آن لحظه بتوانی بفهمی میتوانی بیافرینی. اما شکاف میان آنچه ما در درونمان تشخیص میدهیم – احساساتمان – و تواناییمان در اعتماد به خود و در اطمینان به قرار دادن خودمان در معرض آن ایدهها، میتواند عمیق باشد.
حالا وقتی به شاگردهایم نگاه میکنم میبینم آن تردیدهای قدیمی هنوز وجود دارند. دوراهی و تنگنایی واقعی پیش روی آنهاست. برنامه درسیشان چنان بوده که هرگز اشتباه نباشد. اگر خطا کنی نمرات بد میگیری. پس ناگزیری درست عمل کنی. این تناقضی منطقی است.
جان پل کاپونیگرو: بله. در بدترین حالت میتواند باعث در هم شکستن روح و روان شود. در بهترین حالت هم انرژی فوقالعادهای برای کار تولید کند. امروز میتوانم با اتّکا به عقاید و نظریات رایج درباره تکّثر و ذهنیت گرایی فکر کنم که هر چیزی میتواند خوب و پذیرفته باشد. مقاومت و تحملی که در برابر آن فشارها پدید میآید نمیتواند به هیچ رو آثاری همپای آن رها شدگی به ارمغان آورد.
امت گاوین: کاملاً حق با شماست و به چه نکتۀ خوبی اشاره کردید. این حقیقت که چیزی ناگفتنی وجود دارد که احساساتتان شما را از بیان آن باز میدارد یا حتی شناخت آگاهانۀ آنچه روحتان در کشمکش با آن است، اثر یک هنرمند را نیرو میبخشد. این دقیقاً همان جایی است که یک اثر خوب از آن نشأت میگیرد. و به همین دلیل نمیتوانید از کسی بخواهید خود دریابد نیاز به انجام چه کاری دارد. این شبیه رفتن نزد یک پزشک و گرفتن نسخه برای دارویی است که شفایتان بدهد. میروید و نسخه را میگیرید. داروها را هم میخورید، اما هیچ اتفاقی نمیافتد. برای اینکه این آن چیزی نیست که آزارتان میدهد. این یک دو راهی است. میتوانید برای یک بیماری کاذب درمان شوید. مع هذا میخواهیم بر روی تخیل خلاق تأکید کنیم. و خودمان را با زندگیهایمان و انرژیهایی که ما را ساختهاند هماهنگ سازیم.
.